https://t.me/joinchat/AAAAAENEy7OlJWZFgWOtiA
گفتمش برخیز! برو کاری بکن. تلخ لبخندی بزد، گفتا مرا:
گفتمش برخیز! برو کاری بکن
تلخ لبخندی بزد، گفتا مرا:
«بنشسته در زورقِ بشکسته،
از بهرِ چه پاروبزنم، کرانهای پیدا نیست
بنشسته در کلبهی خود، در این شبِ تیره و تار
از بهرِ چه بیرون بروم، با چه امید، ستارهای پیدا نیست »
خاموش شدم، دگر نگفتم چیزی
شرمنده و تلخ و نگران کنارِ او بنشستم
کانال فلسفی #تکانه
#خسرو_یزدانی
@khosrowchannel