«خرد کورش».. وچنین بود:

« خردِ کورش »

« این آرتایکتس که به صلیب کشیده شد پدر بزرگی داشت به نام آرتمبارس که روزی پیشنهادی به پارسیان کرد و آنان نیز به نوبهُ خود آن را به کوروش گفتند
وچنین بود:
" ای کوروش، حال که زئوس [مِهر] ما پارسیان و تو را سَرورِ همهُ آدمیان کرده است و از شرّ آستیاگ نیز آسوده شده ای دیگر تردید نکن! سرزمینِ کنونیِ ماچندان بزرگ نیست و خاکِ آن نیز سنگلاخ و خشن است. بیا این جا را ترک کنیم و به سرزمینی حاصلخیزتر برویم. سرزمین های حاصلخیزتر دور و نزدیکِ پیرامونِ ما که به تصرّف درآورده ایم بسیارند. یکی از بهترین ها را برگزینیم و در آن جا زندگی کنیم تا نزد جهانیان سرافرازتر باشیم. وانگهی برای قومی که فرمانروای جهان شده است این کاری بسیار طبیعی است. چه فرصتی از اکنون بهتر که بر این همه اقوام در سراسرِ آسیا فرمان می رانیم؟" کوروش از شنیدنِ این سخنان هیچ شگفتی نشان نداد و به پارسیان گفت بسیار خوب چنین کنید ولی این هشدار را نیز افزود که در آن صورت باید به جای فرمانروایی خود را برای فرمانبرداری آماده کنید، زیرا خاکِ نرم همیشه مردمانی نرم به بار می آورد، و هیچ سرزمینی در جهان نیست که هم محصولاتِ نیکو به بار آورد و هم مردانی دلاور. پارسیان این را شنیدند و متقاعد شدند و از برنامهُ خود چشم پوشیدند و بیشتر ترجیح دادند در همان سرزمینِ خشک و خشنِ خود بمانند و فرمانروا باشند تااین که بر دشت هایی حاصلخیز تخم بپاشند ولی یوغِ دیگران را بپذیرند.»
[هرودت، کتاب نهم، بند۱۲۲، ترجمه از: ثاقب فر، جلد دوم، رویهُ ۱۰۳۶]

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

کانالِ فلسفیِ « تکانه »
@khosrowchannel