بیایید در این دو داستان باریک شویم: یکی، آیین ایرانی و آن دیگری، آیین یهودی

بیایید در این دو داستان باریک شویم: یکی، آیینِ ایرانی و آن دیگری، آیینِ یهودی
همانندی ها را در این دو داستان در نگر آریم و نیز به آموزه های همستار و بنیادینشان بیندیشیم.

گویند زمانی که هیچ نبود،نه آسمان، نه زمین و نه موجودات دیگری که در آسمان و زمین می زیند، کسی بود "زروان" نام که او را به "بخت" یا " فرّ " گزارش می کنند. برای یک هزار سال زروان یزشنها کرده بود که فرزندی برای او زاده شود که ارمزد نام خواهد داشت و آسمان را خواهد آفرید و نیز زمین را و هر چه در اوست. او پس از آن که هزار سال این چنین قربانی کرده بود در گمان افتاد و گفت: نتیجه ی این یزشن که من می برم چه خواهد بود، آیا صاحب پسری به نام ارمزد خواهم شد یا این همه یاوه است؟ زمانی که او چنین اندیشه می کرد ارمزد و اهرمن در رحِم مادرشان نطفه بستند. ارمزد به پاداش قربانی هایی که کرده بود واهرمن به سبب گمان و شکّی که ذکر شد. پس زروان که از این ماجرا آگاه شده بود گفت: دو پسر در رحم مادرشانند از این هر دو هر کدام که به شتاب سوی من آید او را شاه خواهم کرد. ارمزد از نقشه ی پدر آگاه گشته آن را بر اهرمن فاش کرد و گفت: پدرمان زروان رایش این است که هریک از ما دو که به شتاب سوی او رود او را شاه خواهد کرد. اهرمن چون این راز شنید زهدان مادر را درید و بیرون آمده پیش پدر حاضر شد. زروان که او را دید نشناخت که کیست و گفت: تو کیستی؟ و او پاسخ داد: من پسر تو ام. زروان گفت: تو پسر من نیستی پسر من خوشبوی و روشن است حال آن که تو گند و تاریکی. زمانی که آندو بدین سان گفتگو می کردند ارمزد زاده شد، خوشبوی و روشن. پس آمده پیش زروان ایستاد. چون زروان او را دید دانست که او پسرش ارمزد است که از بهرش یزشنها می کرد. پس شاخه هایی را که در دست داشت و با آنها یزشن کرده بود برداشته و به ارمزد داد و گفت: تا کنون این من بودم که از برای تو یزشن می کردم از این پس تو هستی که از برای من یزشن خواهی برد. زمانی که زروان برسم ها را به ارمزد داده او را تبرَک می کرد اهرمن پیش او آمده گفت: مگر تو این نذر نکردی که هر یک از پسرانم که اول به سوی من آید او را شاه خواهم کرد؟ پس زروان برای این که سوگند خود را نشکند به اهرمن گفت: ای دُروندِ بدکار پادشاهی برای نُه هزار سال از آنِ تو خواهد بود و(امّا) ارمزد را بر سر تو گماشته ام وپس از نُه هزار سال ارمزد شاه خواهد شد وهر چه او اراده کند همان خواهد بود. پس ارمزد واهرمن به آفریدن چیزها و دامهای زنده پرداختند. همه ی آنچه ارمزد آفرید نیک و راست بود و همهُ آنچه اهرمن آفرید پلید و کژ .

دین ایرانی، امیل بنونیست، رویه های ۵۳-۵۲ ، ترجمه از: بهمن سرکاراتی ، نشر قطره

ولادتِ عیسو و یعقوب

اسحاق چهل سال داشت که با رِفقه، دخترِ بَتوئیل، آرامی اهل فَدّان آرام، و خواهرِ لابانِ آرامی، نکاح کرد.اسحاق از برای زنِ خود به درگاهِ یهوه استغاثه کرد، چه او نازا بود: یهوه وی را اجابت کرد و زنش رِفقه آبستن گشت. باری، دو کودک در بطنِ او به هم می خوردند و وی گفت: “ اگر چنین است، چه سود؟ “ 👇👇👇