نشانه‌شناسی چیست؟ برگردان علی‌رضا امرایی.. نشانه‌شناسی چیست؟

نشانه‌شناسی چيست؟برگردانِ علي‌رضا امرايي

نشانه‌شناسی چيست؟[1]

یوگن گُرنی[2]

برگردانِ علي‌رضا امرايي

وقتی افراد پی می‌برند که من متخصص نشانه‌شناسی هستم و حتی در اين زمينه در دانشگاه تدريس می‌کنم، مدام از من می‌پرسند: «بگو ببينم، نشانه‌شناسی يعنی چه؟» در طول زمان برای من محرز گرديده است که اغلب عکس‌العمل مردم عادی به واژه‌ی «نشانه‌شناسی»، همين است. کسی نمي‌داند نشانه‌شناسی چيست و با چه چيزی سر و کار دارد. (شايان توجه است که غالباً هيچ‌کس نمی‌پرسد: «رياضی با چه چيزی سر و کار دارد؟» يا «موضوع علم زيست‌شناسی چيست؟» چرا که موضوع و هدف اين رشته‌ها را ظاهراً از طريق شم و احساس درونی می‌دانيم.)
@linguisticsacademy
در هر مرتبه که تلاش کردم پاسخی برای اين مسئله پيدا کنم و مقصود و هدف حرفه‌ام را شرح دهم، دريافتم که اين کار به هيچ‌وجه ساده نيست. (به‌طور معمول، من با گفتن اينکه اين علم در واقع چيزی مابين فلسفه و فقه‌اللغه است، از ارائه‌ی يک پاسخ صريح سر باز می‌زدم.) به مرور به فهم اين موضوع نائل آمدم که واقعاً خود من نيز نمی‌دانم نشانه‌شناسی چيست. بدين‌ترتيب شروع به انديشيدن در مورد اين حقيقتِ کمابيش شگفت‌آور کردم و مايلم که نتايج تفکراتم را در اينجا ارائه دهم.

سه تعريف

یک

شايد فراگيرترين و متداولترين تعريف از نشانه‌شناسی، تعريف بر اساس موضوع مورد مطالعه‌ی آن باشد: «نشانه‌شناسی، علمِ نشانه‌ها و يا نظام‌های نشانه‌اي است.» با اين‌حال اگر در اين تعريف دقيق‌تر شويم، پرسشی مطرح می‌شود: چه کسی تفاوت ميان نشانه‌ها و غيرنشانه‌ها را تعيين می‌کند؟ (بيايد، از قبل، فرض را بر آن بگيريم که: 1- نشانه‌هايي وجود دارند و 2- ما می‌دانيم که آن نشانه‌ها چه هستند.)

مدت‌ها پيش، آگوستينِ قديس[3] از دشواریِ تمايزنهادن ميان «چيزها» و «نشانه‌ها» آگاه بود. ما بيش از همه با کمک نشانه‌ها، چيزها را می‌شناسيم و در مورد آن‌ها صحبت می‌کنيم؛ يعنی جای چيزها را با نشانه‌هايشان عوض می‌کنيم (اين، بعدها تبديل به يکي از نظريات ثابتِ پدر نشانه‌شناسی مدرن، چارلز سَندِرس پيرس[4]، گرديد. در نظر وی، همه‌ی چيزها مبدل به «چيزهای فی‌نفسه» شدند، و نشانه‌ها مبدل به رسانه‌ای همگانی[5] بين جهان و ذهن بشر گرديدند.)

از طرف ديگر، آنچه که معمولاً به‌عنوان يک نشانه تلقی می‌گردد، ممکن است در برخی موارد تنها به‌عنوان يک چيز تلقی گردد (و استفاده شود.) برای مثال، ممکن است فردی کتاب مقدس را بخواند و تفسير کند و آن‌را شيئی نمادين و مقدس در نظر گيرد، درحالی‌که همان فرد می‌تواند از کتاب مقدس برای ضربه‌زدن به سر يک نفر و کشتن او استفاده کند. گاهی اوقات، افراد با تغييردادن چيزها به نشانه‌هايي که ممکن است برای ديگران کاملاً بی‌معنا باشد، معنای خاصی به چيزها می‌بخشند. برای مثال، پيروان اديان نامتعارف و يا بيماران پارانوئيدی، نمونه‌های چنين افرادی هستند.

به‌طور خلاصه، شرايط متعددی وجود دارد که تعيين می‌کند چه زمانی و کجا می‌توانيم يا نمی‌توانيم يک چيز خاص را نشانه در نظر بگيريم (و يا برعکس.) اما در واقع در علم نشانه‌شناسی مشکلی در مورد چيزها، و به همين ترتيب، در مورد رابطه‌ی چيزها- نشانه‌ها وجود ندارد (اگرچه اين به‌عنوان يکی از مشکلات اساسی آن مطرح می‌شود.) از آنجا که سروکار نشانه‌شناسی با واقعيت‌های غيرنشانه‌ای نيست، اين علم قادر به حل مسأله‌ی وجود و يا عدم وجود هيچ‌چيزی فراتر از قلمرو نشانه‌ها نمی‌باشد. يا اينکه به بيان نشانه‌شناسيک، غيرنشانه‌ها نيز نوعی نشانه محسوب می‌شوند؛ اما با محتوايي کاملاً منفی.

به اين ترتيب، نشانه‌شناسی وسيله‌اي‌ست برای بررسی همه‌چيز به‌عنوان نشانه‌ها و نظام‌های نشانه‌ای. موضوعِ آن همه‌چيز است؛ به اين معنا که هيچ موضوعی ندارد.(يا دست‌کم، هيچ موضوعی مختص به خود ندارد.)

بقیە مطلب را در لینک زیر مطالعه فرمایید
http://www.arthamadan.ir/PrintListItem.aspx?id=35279