برخلاف ادعای پوزیتیویست‌ها ابزاری فارغ از ارزش که بتوان به‌وسیلۀ آن نگاهی خدای‌گونه به پدیدارها داشت، نیست، زبان مهبط تجربیات، خاط

@linguisticsacademy
زبان برخلاف ادعای پوزیتیویست‌ها ابزاری فارغ از ارزش که بتوان به‌وسیلۀ آن نگاهی خدای‌گونه به پدیدارها داشت، نیست، زبان مهبط تجربیات، خاطرات، پیش‌فرض‌ها، پیش‌داوری‌ها و ناکامی‌های ماست؛ ازاین‌رو، هر توصیف معطوف به مشاهده‌ای، مغرضانه است و از منظری خاص صورت می‌گیرد. این همان است که فوکو نامش را «سرشت چشم‌اندازی دانش» گذاشته بود. حتی حالات به ظاهر شخصی و روانی ما هم برساختۀ همین زبان مورد استفاده هستند. خوش‌بینی، بدبینی، مبادی آداب بودن یا بی‌ادبی افراد ریشه در دایرۀ واژگان آن‌ها دارد و نوع اصطلاحاتی که به کار می‌برند با جهان‌بینی افراد ارتباطی دیالکتیکی دارد. علاوه بر این، زبان مبدأ تفاوت هستی‌شناسانه‌ای نیز هست؛ برای مثال، مشاهده و توصیف صحنۀ بارش برف برای کسی که تنها یک واژه برای نام‌گذاری این پدیده دارد با توصیف یک اسکیمو که بیش از ۲۰ واژه برای توصیف برف دارد، کاملاً متفاوت است.

شاید بی‌انتها بودن ناملایمات و خشونت‌های انسانی نیز ریشه در تفاوت‌های زبانی دارد. زبان‌ها عینک‌های ذهنی هستند که ما همواره از منظر آن‌ها به دنیای ابژکتیو می‌نگریم. پدیدارها آن‌گونه که هستند (وجودی در خود و فی‌نفسه) برای ما قابل شناخت و دسترس نیستند، مگر با واسطۀ زبان. ما حتی وقتی در خلوت خویشتن به موضوعی می‌اندیشیم، باز هم مستقر در میدان زبان هستیم، چراکه در یک گفت‌وگوی زبانی دوطرفه با خویشتن به سر می‌بریم. ازاین‌رو بود که هایدگر، فیلسوف زبان‌اندیش قرن‌بیستمی نهیب می‌زد که «زبان خانۀ هستی است»، چه اینکه حتی زمانی که انسان قادر به تکلم نبود، باز هم نظامی از ارجاعات برای انتقال مفاهیم و پیام‌های خود به دیگران داشت و در واقع زمانه‌ای خالی از زبان قابل تصور نیست.

این رویکرد به زبان به‌غایت جوهرستیزانه و ذات‌زُدایانه می‌نماید، چراکه ابهام را تأیید می‌کند. عدم شفافیت در کمین عملکردهای زبانی نشسته، این موضوع به‌راحتی در تجربه‌های روزمرۀ خودمان قابل درک و فهم است، حتی هنگام صحبت با هم‌زبان‌های خودمان هم خیلی زود متوجه می‌شویم دیگران از صحبت‌های ما به طرز شگفت‌آوری دچار سوءتفاهم هستند. معنا به‌واسطۀ زبانی بودن همواره به تعویق می‌افتد و همین تعویق بود که باعث پویایی اندیشه در طول تاریخ هستی بشر بر روی کرۀ زمین و همچنین عامل زایایی فلسفه از زمان زایشش در یونان افلاطونی تا دورۀ معاصر شده است. فوکو در تأیید این رویکرد می‌گوید: سرشت چشم‌اندازی دانش از طبیعت بشر ناشی نمی‌شود، بلکه همواره از سرشت جدلی و استراتژیک دانش سرچشمه می‌گیرد. به این دلیل می‌توان از سرشت چشم‌اندازی دانش سخن گفت که نبردی در کار است و دانش حاصل یا اثر این نبرد است. به پیروی از فوکو می‌توان تصریح کرد که ما ساکن دنیاهای متفاوتیم، ولی این به معنای عدم ارتباط و ناممکن بودن آن نیست، بلکه کارکرد ارتباط به جای انتقال حقیقت، تبدیل به بیان عقاید و طرح مسئله‌های گوناگون شده است؛ در واقع ارتباط بدل به‌نوعی میدان رقابت شده است.

منابع:

1. چیستی علم، آلن اف چالمرز، مترجم: سعید زیباکلام، انتشارات سمت.

2. فلسفه امروزین علوم اجتماعی، برایان فی، مترجم: خشایار دیهیمی، انتشارات طرح نو.

ص۲ از ۲