چکیده:. نسبت بین زبان، معنا و واقعیت همواره یکی از مسایل مهم در فلسفه بوده است

چکیده:
نسبت بین زبان،معنا و واقعیت همواره یکی از مسایل مهم در فلسفه بوده است . این موضوع در بین فلاسفه زبان و تحلیلی بیشتر محل مداقه و کنکاش قرار گرفته است . اینکه وقتی انسان از زبان خود کمک می گیرد تا ما فی الضمیر خود را به دیگران انتقال دهد و جریان تفهیم و تفاهم تحقق یابد ، بحثهایی را در منطق و فلسفه زبان به دنبال داشته است که موضوع پر چالشی را تحت عنوان جریان “صدق گفتار” یکی از آنها بوده است . یکی از نظریات مهم این جریان که صابقه طولانی در بین فلاسفه باستان تا کنون داشته است ، نظریه ی” مطابقت صدق ” می باشد . در این راستا از فلاسفه عالم اسلام شیخ الرییس ابن سینا را بعنوان طرفدار این نظریه ودر عالم غرب ویتگنشتاین متقدم نیز از جمله طرفدارن آن می باشد که ابن سینا مقدم برویتگنشتاین و جریان فلسفه تحلیلی قرن بیستم در این مورد نظرات مهمی را مطرح نموده است . نگارنده تلاش نموده است تا نگاه این دو فیلسوف بزرگ را بصورت تطبیقی مورد کنکاش قرار دهد ، چون به نظر می رسد که در این راستا این دو متفکر دارای وجه اشتراک قابل توجهی باشند از جمله : نسبت بین گزاره و واقعیت خارجی ، نظریه مطابقت صدق ، نگاه خاص ویتگنشتاین به حضوری بودن نسبت لفظ و معنا، که بحث علم حضوری یکی از مسایل مهم در فلسفه اسلامی است که میتواتد مقایسه بجایی با نگاه ویتگنشتاین به این موضوع باشد. گرچه در برخی جهات دارای افتراق دیدگاههایی هم می باشند.
در مقاله زیر ادامه می یابد ⬇️⬇️