‌ رویکرد نقش گرای مایکل هلیدی:

‌ رويكرد نقش گراي مايكل هليدي:
با توجه به اين نكته مهم كه بخش اعظم مفاهيم و ابزارهاي تجزيه و تحليل كلام مورد . استفاده در تحقيق حاضر، از ابزارهاي معرفي شده در روش هاليدي مي باشد و با توجه به نقش موثر اين زبان شناس برجسته در تجزيه و تحليل كلام ، در اين قسمت از تحقيق به معرفي رويكرد وي مي پردازيم.
برجسته ترين نظريه پرداز رويكرد نقش گرايي، مايكل هليدي با الهام از مفهوم بافت موقعيت و نيز نظريه نظام ساختي جي. آر . فرث، زبان شناسي سازگاني يا نظام مند _ نقشي را معرفي كرد كه به رويكردي موفق در عرصه تحليل متون تبديل شد.
زبان شناسي نظام مند نقشي به اعتقاد روبينز دستور هر زباني را مجموعه پيچيده اي از نظام هايي به شمار مي آورد كه سخنگويان هر زبان بايد در درون آنها به انتخاب بپردازند. اين نظام ها برخي متوالي و برخي همزمان هستند. سخنگو از طريق اين نظامها، گفته اي را توليد ميكند وشنونده گفته را در مي يابد(روبينز، 1378 ، 464) .
در اين رويكردزبان شناختي دو مفهوم بنيادين مستتر است كه نام اين رويكرد از آنها گرفته شده است : نظام و نقش (هليدي، 1985 ، xiii ).
در مورد "نظام" توضيح اينكه هر زبان نظامي از معاني است كه با صورت همراه مي شود و در واقع با كمك صورت، معاني تظاهر پيدا مي كنند. در مورد "نقش" اينكه هليدي دو مفهوم از آن در نظر دارد: الف) نقش هاي دستوري ب) نقش هاي زباني او همه نقش هاي زبان را نقشهاي اجتماعي مي داند.(همان)
هليدي دستور خود را دستور نقش گرا مي داند زيرا چهار چوب مفهومي آن بيشتر نقش گراست تا صوري. اودر تفسير سه مفهوم ، متن ، نظام ، وعناصر ساختار زبان شناختي، نقش را مد نظر دارد (هليدي، 1985 ، xiii).

جايگاه معنا و دستور در اين رويكرد

از نظر هليدي (1994 ، xvii) زبان به عنوان يك نظام معاني به همراه صورت هايي است كه از طريق آن صورت ها، معاني تشخيص داده مي شوند. از نظر او زبان نظامي براي ساختن معاني است كه دستور و معني شناسي در نزد او صرفاً به معاني واژگان محدود نمي شود بلكه يك نظام كامل از همه معاني موجود در يك زبان است و اين معاني همانقدر بوسيله دستور زبان تعيين مي شود كه به وسيله واژگان . در حقيقت در اين رويكرد معاني در قالب عبارت پردازي [14] رمز گذاري مي شوند. به عبارتي ديگر رشته اي از عوامل دستوري و يا واحدهاي نحوي شامل عناصر واژگاني چون افعال و اسامي و عناصر دستوري مانند حروف تعريف if, of, the ودر تعيين معنا نقش دارند. در رويكرد نقش گراي هليدي رابطه بين معني و عبارت پردازي يك امر قرارداري نيست بلكه صورت هاي دستوري به طور طبيعي با معاني كه رمزگذاري مي شوند، ارتباط دارند.
هليدي (1994، xviii) رابطه بين دستور و معنا شناسي را طبيعي مي داند نه قرار دادي. بدين صورت كه ارتباط بين معنا و كلام در مرحله صورت اوليه يا صورت فرضي زبان قرار دادي بوده است. به عبارتي هيچ ارتباط طبيعي بين معناي جمله اي مانند « من آن را مي خواهم »ويا « آن را به من بده » يا آواهايي چون «ماما» يا «نانا» كه اغلب به وسيله كودك ده ماهه توليد مي شود وجود ندارد. براي شروع و تكامل نظام زبان ، اين گونه قراردادهاي اوليه ضروري است . در غير اين صورت، مسئله ارتباط تنها به تعداد اندكي معاني كه براي آنها، نشانه هاي طبيعي وجود دارد محدود مي شد. بنابراين دستور واژگان شامل يك نظام نشانه اي طبيعي است و اين تفكر در ديدگاه نقش گرايي هليدي به خصوص تجزيه و تحليل كلامش نقش بنيادين دارد. دستور نظام مند- نقشي هليدي به معنا اهميت و اولويت مي بخشد و آن را در راس مدل سطحي خود قرار مي دهد كه اين سه سطح عبارتند از 1) معني[15] 2) بيان[16] 3) نظام آوايي زبان[17] (هليدي ، 1985 ، xiii)
مفهوم معنا در نظريه، نظام مند - نقشي در سه فرا نقش[18] تجلي مي يابد: فرا نقش انديشگاني [19] فرا نقش بينا فردي [20] و فرا نقش متني.[21] هليدي ايفاي نقش فرا نقش ها را در بند محقق مي داند. از نظر او" بند" واحد تجزيه و تحليل متن است. فرا نقش بينا فردي به مفاهيمي چون "نمود"، "وجهيت" و" ارزيابي" مي پردازد و همه انتخابهايي را كه در بيان معاني بينا فردي داريم، توصيف مي كند. فرا نقش انديشگاني شامل مفاهيمي چون "شركت كننده" ،" فرايند "و" موقعيت" مي شود و چگونگي ارجاع به موجوديت ها و وقايع را توصيف مي كند. فرا نقش متني شامل مفاهيمي چون" مبتدا" ،" خبر" و" انسجام" مي شود وترتيب گروهها و عبارات را در بند باز مي نماياند( هليدي ، 1985 xiii) .
@linguisticsacademy
ص۲