مقاله: تاملی در ارتباط نحو و معنا در روایت (مقایسه دستور زبان روایت در «نی نامه» و داستان «پادشاه و کنیزک»)

@linguisticsacademy
عنوان مقاله: تاملي در ارتباط نحو و معنا در روايت (مقايسه دستور زبان روايت در «ني نامه» و داستان «پادشاه و کنيزک»)
ساختگرايي با تاکيد بر نقش هنري کلام در متون ادبي و روايي و نيز با پررنگ جلوه دادن ساختار و چينش دالها در يک اثر، توجه خود را منحصرا به فرم آن معطوف ميکند. اين رويکرد با بررسي همه شباهتها و تقارنهاي ممکن ميان آواها (اعم از قافيه، صامتها و مصوتها) و ساختارهاي نحوي متشابه يا با مطالعه توازي ميان اشخاص و پاره هاي يک يا چند داستان، به ناديده گرفتن معنا منتهي نميشود، بلکه آن را مبهم و دوپهلو نشان ميدهد. تزوتان تودوروف، بعنوان يکي از نظريه پردازان نقد ادبي، با بررسي صفات و افعال يک روايت، در صدد تبيين تحول روساختي و معاني ژرف ساختي آن است. مطابق الگوي تودوروف، اولين کار براي طبقه بندي گزاره هاي داستاني، تعيين پيرفت است. يک پيرفت کامل از مجموع پنج گزاره شکل ميگيرد و ايستايي و پويايي داستان را از طريق توصيف اين گزاره ها نشان ميدهد.
مقاله حاضر در نظر دارد تا از خلال تهيه و ترسيم دستور زباني که متن را فراتر از جملات آن به صورت مجزا در نظر ميگيرد، به دريافت درون مايه ها و مضامين متعددي از قبيل مضامين عرفاني، کلامي، تعليمي و غنايي که به شکل ضمني و پوشيده در حکايتها حضور دارد، دست يابد. بعبارت ديگر، بررسي معاني يا اغراض ثانويه متن از طريق ساختار کلان روايت گونه آن، هدف اصلي در نگارش نوشتار حاضر است. بعلت تعلق متن مثنوي به گونه روايت شناسي و تنوع ساختارهاي کلامي بکار رفته در اثر، نوشتار حاضر گوشه اي از اين اثر را به منظور تحليل ساختارگرايانه برگزيده است.