در این کانال مطالبی در رابطه با فلسفه زبان نگرش ها بە مسائل زبانی زبان آموزی، تک زبانگی و چند زبانگی نشانە شناسی تحلیل گفتمان صرف و نحو و آواشناسی زباشناسی نظری و کاربردی رویکردهای زایشی، شناختی، نقشگرا .. د.میرمکری https://t.me/linguisticsacademy
کنار دست آقای ابوالحسن نجفی، موقعی که ترجمه میکرده، یک استکان کمرباریک چای بوده با یک مقدار توتخشک و یک نصفهخرما
کنار دست آقای ابوالحسن نجفی، موقعی که ترجمه میکرده، یک استکان کمرباریک چای بوده با یک مقدار توتخشک و یک نصفهخرما. راست به صندلی تکیه میداده و قوز نمیکرده، کتوشلوارپوش و ریشتراشیده. هشت ساعت مینشسته پشت میز و خم به ابرو نمیآورده. گشنهاش که میشده، بیسکویت شوری از توی کشو درمیآورده و با گوجه و خیار و پرتقال میخورده. اما کنار دست آقای نجف دریابندری لابد یک لیوان بزرگ شربت بیدمشک بوده و استاد هر وقت چشم همسرش را دور میدیده چند قطره عرق کشمش میچکانده توی لیوان، با قطرهچکان. روی صندلی ولو میشده و دکمهی بالایی پیرهنش را باز میگذاشته و گاهی خودش را با بادبزن نیمداری که دوستی از ژاپن آورده بوده باد میزده. یک ربع به یک ربع هم پا میشده دور اتاق مقداری راه میرفته ببیند چطور میتواند فلان جمله را فارسی کند. یا سر میزده به قابلمهی قورمهسبزیای که خودش بار گذاشته بوده و دست عنایتی به سر قورمه میکشیده و بذل توجهی میکرده و به خودش احسنت میگفته بابت این دستپخت. آقای نجفی اینطوری «خانوادهی تیبو» را ترجمه کرده و استاد نجف آنطوری «سرگذشت هکلبری فین» را. در واقع، نثر دو کتاب میگوید ما چطور ترجمه شدهایم!
مهران موسوی
ترجمه همچون عرصهی تجلی تن در متن (۱)
متن بالا به قلم مهران موسوی، بیاغراق یکی از موجزترین، فشردهترین و بهترین نوشتههایی است که در فضای مجازی در مورد ترجمه خواندهام. پیشتر نیز بسیار گذرا در مورد اهمیت همین یک پاراگراف نوشته بودم، اما در اینجا با تکیهبر بنیادهای نظری زبانشناسی شناختی و نظریهی Somatics of Translation که توسط داگلاس رابینسون، از نظریهپردازان نامدار مطالعات ترجمه مطرحشده، میخواهم کوتاه در مورد بدنمندی تجربهی ترجمه بنویسم.
در دههی ۸۰ میلادی و پس از انتشار آثاری از لیکاف و جانسون درزمینهی استعارههای شناختی و اهمیت یافتن مسئلهی بدنمندبودن ذهن و تجربهی زبانی، و البته ارائهی فهرست بلندی از استعارات ریشه گرفته از بدن انسانی، انقلابی در عرصهی زبانشناسی شناختی روی داد که تأثیرات شگرف آن بعدها بسیار واضحتر از روز نخست رخنمود. اثر کلیدی و بسیار مهم آن دو یعنی «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» (۱) علاوه بر نشان دادن ماهیت استعاری تفکر و شناخت در انسان بر نقش حیاتی بدن هم در ساحت زبان و هم در ساحت اندیشه صحه گذاشت. «بدنمندی» یکی از کلیدواژههای فلسفهی تجربهگرای لیکاف است که از دیدگاه او عقل بر مبنای آن استوار است. مقصود از بدنمندی، شکلگیری معنا بر پایهی تجربههای حسی-حرکتی (Sensorimotor) و تجربههای عاطفی است. بهبیاندیگر، ایدهی بدنمندی پیوندی میان تجارب حسی-حرکتی و شناخت انسانی که هر دو ریشه در بدن او دارند، برقرار میکند. زبانشناسی شناختی حداقل از منظر لیکاف و بسیاری از همتایانش، تاریخ فلسفهی غرب را از ارسطو گرفته تا دکارت با چالشهایی جدی مواجه میکند. لیکاف در حوزهی فلسفه و در رد ابژکتیویسم، علیه پوزیتیویستهای منطقی، سنت فرگهای و در زبانشناسی نیز بر ضد دیدگاههای چامسکی موضع گرفته است.
داگلاس رابینسون در کتاب زبانشناسی کنشمحور (۲۰۰۲) مینویسد:
«فهم ما از زبان، خاطرههای ما از زبان، کاربرد و استفادهی مجدد ما از زبان، تصمیمها و انتخابهای زبانی ما همگی بهطور سوماتیک نشاندار هستند. ما در قبال واژهها و عبارات، سبکها و سیاقها، احساس داریم. خواه دیگری در حین تکلم و نوشتن باشد خواه خود ما، خواه با یک زبان سروکار داشته باشیم و خواه مشغول مهندسی یک انتقال از زبانی به زبان دیگر باشیم، تصمیمگیریهای ما در حوزهی زبان باشد، ازجمله اینکه بهترین واژه و عبارت یا بهترین «معادل» چه کلمهای میتواند باشد، تنها از رهگذر احساسات است که ممکن میشوند.» (۲)
رابینسون درجایی دیگر مینویسد:
«ما کلمات را میبوییم، همهی ما؛ همانطور که آنها را میبینیم. ما کلمات را میچشیم، همانطور که آنها را میشنویم. ازآنجاییکه فرهنگ ما، ما را از درک زبان بهمثابهی احساس منع میکند؛ این پاسخهای سوماتیک به کلمات در سطح ناخودآگاه معمولاً به حالت مسکوت، بیمصرف و بالقوه باقی میمانند ... پیوند معنا و احساس آنسان که ویلیام جیمز مطرح کرده، بازگرداندن زبان به ریشههای زمینیاش، یعنی قلمرو سوبژکتیویتهی انسانی است،: دقیقاً همان قلمروی که توسط متفکران علمی از قرونوسطی تا به امروز، ریشهی تمامی شرها تلقی شده است.» (۳)
بدینسان رابینسون در چرخشی رادیکال نسبت به نظریهی ترجمهی مرسوم، بدن مترجم را به کانون صحنهی ترجمه میآورد و در آنجا از اهمیت آنچه بر او میرود، از احساسات، لذات، و حرکات سوژهی مترجم پرده برمیدارد.
ص۱