page۱. «کوتوله»؛ ملاحظاتی در ادب سیاسی و حساسیت به زبان. نوشته: سارا سیاوشی

@linguisticsacademy page1
"کوتوله"؛ ملاحظاتی در ادب سیاسی و حساسیت به زبان
نوشته: سارا سیاوشی
آیا «کوتوله» خواندن کسی که قدش کوتاه است اشکالی دارد؟ آیا اشکالی دارد که به کوته‌نظری و کوتاهی یک سیاستمدار در مسئولیت‌هایش با اصطلاح «کوتوله سیاسی» اشاره کنیم؟
"کوتوله" عنوانی است در فارسی که، با قدمت بسیار طولانی، به افرادی که به طور مادرزاد وضعیت خاص جسمانی و قدی کوتاه دارند، اطلاق می‌شود. این واژه از نظر بسیاری از افراد کوتاه‌قد تحقیرآمیز است. البته عدۀ دیگری نیز آن را واژه‌ای خنثی می‎دانند. اگر این واژه را در اینترنت جستجو کنید مطالب زیادی دربارۀ وضعیت فیزیولوژی، آناتومی و ژنتیکی افراد کوتاه‌قد خواهید دید که بار تحقیرآمیز ندارند و فقط وضعیت را توصیف کرده‎اند. با این حال به دلایل تاریخی، بسیاری از افراد کوتاه‎قد از نامیدن خود و وضعیت خود با این عنوان پرهیز می‎کنند و از دیگران هم انتظار دارند – حتی اگر هدفشان تحقیر نیست – از این لفظ استفاده نکنند. از کجا بدانیم واژه ای برخورنده و تحقیرآمیز است یا نه؟@linguisticsacademy
بار معنایی؛ انباشت تداعی‎ها در طول تاریخ
عده‎ای معتقدند کلمات به خودی خود اهمیتی ندارند و لحن، نوع جمله و هدف گوینده تعیین‌کننده است که یک کلمه تحقیرآمیز باشد یا نباشد. مثلاً اگر گوینده تحت تأثیر نور شدید به اعتراض بگوید: «کور شدم!» کلمۀ کور را خنثی استفاده کرده است. اما اگر برای اعتراض به شخص بی‌‏توجه و بی‎مبالات که در خیابان به او تنه زده است، بگوید «مگر کوری؟»، در این صورت یک گروه اجتماعی را تحقیر کرده است. زیرا کل مسئولیت اجتماعی را به حس دیدن تقلیل داده و افراد نابینا را از دایرۀ افراد مسئول و متعهد اجتماعی حذف کرده است. این استدلال بافت‌شناختی تا حد زیادی دربارۀ بسیاری از کلمات صحیح است. اما ملاحظات دیگری هم در این میان اهمیت دارند.
بار تاریخی و تداعی‎های اجتماعی با قدمت طولانی بر بعضی واژگان آثاری سنگین و سیاه به جای گذاشته است که حتی در کاربردهای خنثی هم آن بار نامطلوبشان دیده می‌‏شود. دلیل این امر کثرت استفاده تحقیرآمیز آن کلمات در قیاس با استفادۀ خنثی یا مثبت از آن کلمات است. به واقع، هنگامی که کلمه‎ای همواره در بافت منفی به کار رفته باشد و در بافت‎های خنثی یا مثبت هرگز استفاده نشده یا بسیار ناچیز استفاده شده باشد، آنگاه آن واژه در طول زمان واژه‎ای منفی خواهد شد. برای مثال کلمات «مطلقه» و «بیوه» را با «مجرد» و «متأهل» مقایسه کنید. تعداد انگشت‌شماری ممکن است در معرفی خود به یک جمع تازه، آنقدر شجاعت داشته باشند که خود را مطلقه بنامند و تقریباً هیچ بیوه‎ای خود را با صدای بلند بیوه معرفی نمی‌‏کند. درحالیکه معرفی خود به صورت مجرد یا متأهل هیچ اضطراب زبانی -اجتماعی ایجاد نمی‌‏کند. زیرا کلمات مطلقه و بیوه به قدمت صدها سال فقط و فقط در بافتهای منفی کلامی استفاده شده‎اند و بافت منفی همچون لکۀ روغن به فرم کلمه نشت کرده و کلیت فرم واژه را منفی کرده است. همین اتفاق در مورد واژۀ «کور» در مثال قبلی رخ داده است و باعث شد که واژۀ خنثی «نابینا» جایگزین آن شود.
تعلق اجتماعی به یک گروه
نکتۀ دیگر اینجاست؛ اگر متعلق به گروه اجتماعی خاصی باشید و در مناسبات اجتماعی اقلیت محسوب شوید، حساسیت شما نسبت به بعضی واژگان بیشتر از افراد دیگر است. منظور از اقلیت در اینجا جمعیت و تعداد نیست. بلکه میزان قدرت و نفوذ اجتماعی مد نظر است. زنان، معلولان، سالمندان، بیماران و گروه‌های قومی، مذهبی، زبانی و نژادی مهم‎ترین گروه‎های اقلیت هر جامعه را تشکیل می‌‏دهند. مثلاً کسانی که خودشان یا افراد خانواده‌شان سابقۀ اختلالات و بیماری‌های روانی داشته‎اند، به واژۀ «روانی» حتی در بافت خنثی حساسیت نشان می‌‏دهند، حتی اگر علناً اعتراضی نکنند. اما افراد دیگر خیلی ساده این واژه را استفاده می‎کنند و در بسیاری موارد حتی اصلاً قصد تحقیر ندارند و آن را توصیف وضعیت می‏دانند. افراد سالمند بیش از دیگران به واژه‎های «پیرزن» و «پیرمرد»، حتی در بافت‎های مثبت و خنثی حساس هستند و زنان بیش از مردان در استفاده از واژۀ «باکره» یا شنیدن آن حساسیت و ملاحظات به کار می‌‏برند.
@linguisticsacademy
بنابراین برای آنکه ادب سیاسی و اجتماعی را در متون و زبان خود حفظ کنیم، نباید تنها به فرهنگنامه‎های دهخدا و معین رجوع کنیم. بلکه دو نکتۀ فوق را باید درنظر بگیریم؛ یکی اینکه آیا واژۀ مورد نظر از گروه واژگانی است که قدمت طولانی استفادۀ منفی از آن بر استفادۀ خنثی پیشی گرفته و فرم واژه با تداعی منفی آن عجین شده یا نه. دوم از گروه متعلق یا مربوط به آن وضعیت اجتماعی سوال و تحقیق کنیم و احساس آن گروه را نسبت به آن واژه بسنجیم.
بقیه 👇👇