تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست، امیدی جز به سردار سپه نیست!؟

تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست، امیدی جز به سردار سپه نیست!؟

رضا شاه پهلوی در دوران کوتاه سلطنتش تغییرات زیادی را در ایران به بار آورد و شاید بتوان ادعا کرد نخستین دولت سازی به معنای مدرن را او دنبال کرد، از موارد جزئی نظیر الزام نام خانوادگی برای همه افراد بگیرید تا دگرگونی های اساسی تر مانند دادگستری و دانشگاه. او با کودتا به قدرت رسید، ولی گویا چندان نامحبوب هم نبود و هرج و مرج اواخر دوره قاجار به حدی بود که ایرج میرزا شعر بالا را در وصفش بگوید. گفته اند روالی که وی پی گرفته بود ذیل عنوان "توسعه آمرانه" می گنجد.

عایدی او از پول نفت مثل پسرش زیاد نبود، برنامه توسعه مشخصی هم نداشته است و با نگاهی ملی گرایانه بعضی از تغییراتی که به نظر ضروری می آمد را دنبال کرده است. گفته اند تصویب قانون انحصار واردات و صادرات از جمله اقدامات وی بوده است که تجارت خارجی را در دست دولت قرار می داد و البته بعد از 2 سال مشخص شد نتیجه ای نداشته است. اما دولت حتی بعد از آن هم شرکت هایی را تاسیس کرد و بخش عمده ای از منابع حاصل از تجارت خارجی زیر کنترلش بود. با این حال گفته می شود تا قبل از تبعید عملکرد خوبی داشت، هرج و مرج از بین رفته بود و سرمایه گذاری نیز در کشور افزایش یافته بود. چنانکه می توان در کشوری مثل ایران انتظار داشت البته فساد غوغا می کرد.

از این بگذریم، امروز کتابی به چشمم خورد به نام "دیدن مثل دولت" اثر جیمز اسکات (نمی دانم ترجمه شده است یا نه). کتاب نقد همین رویکرد مهندسی اجتماعی و توسعه آمرانه بود. چندجایی هم اسم از پهلوی ها برده بود و با مرور تجربه های مختلف از روسیه و تانزانیا و چین نشان می داد که این رویکردهای امرانه به شکست انجامیده اند. با رویکرد نظری مشخص نشان می داد که اساسا برنامه ریزی دولتی کارایی ندارد و اگر مثل استالین و مائو میلیون ها ادم ها نمیرند، باز هم دردی دوا نمی کند.

با دیدن این کتاب، این سوال برایم بسیار پررنگ تر مطرح شد، درست است که توسعه آمرانه ره به جایی نمی برد، ولی مثلا در ایران دوران قاجار واقعا چه کار دیگری می شد کرد؟ روی کدام "مردم" و "نهادها" می خواستیم حساب باز کنیم؟ جایگزین چه بود؟ بار توسعه را چگونه می شد بر دوش "مردمی" عمدتا روستایی گذاشت که شپش از سروکولشان بالا می رفت؟ (دوستی فرزانه با اشاره به پهلوی اول و ترانه محسن نامجو نوشته بود: "می گویند مدرنیته را "اخلاق سگ" آورد، شما اگر می توانید با لبخند بیاورید!")

همین را می توانید برای وضع کنونی عربستان هم بپرسید، فرض کنید این برنامه 2030 نباشد یا شکست بخورد، چاره دیگری هم هست؟ روی "مردم" عربستان حساب کرده اید؟ آنها که ملت نیستند، مجمع القبایل اند، رهایشان کنید کثافت بنیادگرایی دنیا را بر می دارد و اگر همین نظم کنونی هم نباشد، به جای نفت، تروریست انتحاری به دنیا صادر می کنند.

می شود حکم کرد پس باید یک دولت خیرخواه دستکم در مراحل اولیه کار را پیش ببرد، ولی به نظرم این ساده سازی اوضاع است. سوال اساسی تر این است: آن "مردمی" که قرار است بار توسعه را بر دوش بکشند چگونه به وجود می آیند؟

https://goo.gl/k9KNR5
http://goo.gl/Kg8rBd


کانال راهبرد
@RahbordChannel

مقاله اقتصاد ایران در قرن بیستم اثر هاشم پسران و صالحی اصفهانی را ببینید:
https://telegram.me/m_ali_mokhtari