درد «دولت» نداشتن

درد "دولت" نداشتن
(این مطلب از جناب دکتر خالقی عزیز در خصوص اظهارات دکتر میدری نوشته شده است که بسیار قابل تامل است.)

دیدم دکتر میدری، اقتصاددان و معاون وزیر کار، حقایقی حیرت آور را در مصاحبه ای مطرح کرده است:

"مقررات مالی دولت ازجمله بودجه سالانه کشور مطابق با اصل ۵۳ قانون اساسی نیست.در ایران هنوز نه همه‌درآمدها به حساب خزانه واریز می‌شود و نه همه پرداخت‌ها از سوی خزانه است. ...درآمد صادرات غیرنفتی وزارت نفت مانند نفت کوره؛ درآمدهای سازمان تامین‌اجتماعی؛ درآمد شرکت‌های دولتی؛ درآمد شهرداری‌ها؛ بخشی از درآمدهای قوه‌قضا؛ درآمد نهادهای عمومی مانند ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان؛ درآمد موقوفات و سازمان اوقاف هیچ‌یک روشن نیست ... حتی درآمدهای اختصاصی دستگاه‌های اجرایی هرچند در حسابی واریز می‌شود که خزانه‌داری ایجاد کرده اما به‌علت پرشماربودن این حساب‌ها و یکپارچه‌نبودن‌شان، سبب می‌شود خزانه‌داری کنترلی نداشته‌باشد ...

دولت از دریافتی‌های یک کارمندش هیچ برآوردی ندارد. الان دولت مرکزی نمی‌داند من در وزارت رفاه چه‌قدر حقوق و پاداش می‌گیرم.دردآور است اما به جرات و دقت می گویم که دولت از دریافتی‌های کارکنان‌ خودش و چه برسد به کارکنان شرکت‌ها و بانک‌ها بی‌اطلاع است.از ساختمان‌هایی که با بودجه عمومی در هر نقطه تهران و کشور هم ساخته می‌شود اطلاع کامل ندارد، از مسافرت‌های خارجی هم ... دولت آمریکا برای جنگ اقتصادی جابه‌جایی پولی ایران را کنترل کرده اما دولت ما بر منبع عمومی کنترل ندارد و البته مشخص است که نتیجه آن تورم و فساد اداری است ".

از کانال اقتصاد در گذر زمان
@m_ali_mokhtari

به یاد دوستی نادیده افتادم که زمانی به نقل از کتاب جوامع قوی ،دولت ضعیف نوشته بود: "مشکل اصلی کشورهای جهان سوم قدرت بیش از حد دولت نیست ،مشکل ضعیف بودن و ناکارا بودن آن است . در کشورهای جهان سوم جامعه مدنی ضعیف نیست برعکس بسیار پویا و توانمند است ، مشکل اصلی این نیست که دولت بر تمام شئون اجتماعی مسلط است، مشکل اینجاست که دولت تقریبا بر چیزی مسلط نیست.

در فرایند مدرنیزاسیون در کشورهای جهان سوم دولت مدرن تقریبا زائده ای بود در شبکه ای پیچیده و درهم تنیده از نهادها و بازیگران بیشا مدرنی و جامعه ای مدنی که بسیار توانمند تر از قدرت دولت بودند. شبکه ای از روحانیون، پاسداران نهادهای سنتی، خان های محلی، روسای عشایر و... که همگی در توافقی در تقسیم منابع نظم کهن را حفاظت می کردند. در چنین شرایطی دولت عملا در اجرای دو کارویژه اصلی خود یعنی بسط اقتدار و قانونگذاری کاملا ناتوان بود زیرا نه می توانست خود را بعنوان تنها منبع دارای مشروعیت قانونی تثبیت کند و نه سایر بازیگران به به تصمیمات آن وقعی می گذارند.

در غرب گسترش دولت تقریبا با منکوب کردن سایر بازیگران واز تار ومار کردن شبکه گسترده جامعه مدنی پیشا مدرن همراه بود. قدرت گرفتن دولت مدرن و رشد نهادهای بازار آزاد تقویت کننده یکدیگر اند، تنها بازیگرانی که همیشه منافع مشترک داشته اند. گسترش نظام بازار موجب کوچکتر شدن حوزه قدرت بازیگران و شبکه ای مدنی پیشامدرن می شود و بسط الزامات دولت مدرن را در پی دارد .جامعه مدنی مدرن کاملا در تضاد با جامعه مدنی پیشا مدرن است، شبکه تشکیل شده از کنشگران فردی نه گروهای اجتماعی که به دنبال افزایش منافع فردی خود هستند نه حفظ پرستیژ اجتماعی گروه اجتماعی منسوب به آن. دولت در چنین شبکه ای بعنوان قدرتمند ترین بازیگر با سازوکاری خود محور داور و قانون گذار عرصه منازعات جامعه مدنی است نه بازیگری در ردیف سایر بازیگران و ... "

از کانال آستانه تجدد
@Astaneyetajadod

به بیان دیگر شاید بتوان گفت مشکل ما شاید به جای بزرگی "دولت" در واقع نبودن "دولت" است، تعبیر "مجمع القبایل" که در توصیف اوضاع ساختار سیاسی ایران به کار می بریم، یحتمل استعاره بدی نباشد. والله اعلم.


کانال راهبرد
@RahbordChannel