اقتصاد در گذر زمان:. 🇮🇷برگی از تاریخ مشروطه: عسگر گاریچی، مشورتخانه و عدالتخانه

اقتصاد در گذر زمان:
🇮🇷برگی از تاریخ مشروطه: عسگر گاریچی، مشورتخانه و عدالتخانه

✍دکتر محمدحسین غیاثی

1 – داستان مشروطه در شکل اکشن آن از عسگر گاریچی شروع شد. جرقه‌ای بود بر انبار باروت. او زوار حضرت معصومه را به قم می‌برد و با آنها بدرفتاری می‌کرد.
2 – مردم طالب عدالتخانه شدند. بالاخره شاه قاجار به آن رضایت داد. عدالتخانه تأسیس شد.
3 – اما داستان به دلایلی ادامه یافت تا فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه انشاء شد و منشی جوان او احمد قوام آن را نوشت.
4 – مشورت خانه یک سال بعد از عدالتخانه تأسیس شد.
5 – بیشتر از 40 نفر در قطار تبریز – مشهد که زوار حضرت رضا را به مشهد می‌برد، کشته شدند.
6 – مدیرعامل راه آهن استعفا کرد. او به هیچ وجه با عسگر گاریچی مزبور مشابه نیست و حسب گفته‌ها و شنیده‌ها از بهترین مدیران مملکت است و قطارهای مسافربری هم منظمترین وسیله در این مملکت بی‌نظم است. (داستان را تا همینجا داشته باشید)
7 – محمود صادقی نماینده‌ی مجلس از شهرهای تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس از رییس قوه‌ی قضائیه یک سوال می‌پرسد. می‌پرسد حسابهای در اختیارت بر اساس کدام مجوز قانونی دایر است؟
8 – محمود صادقی مزبور بوسیله‌ی مأمورین دادستانی جلب می‌شود. بخاطر شکایت‌هایی که مربوط به قبل از دوره‌ی نمایندگی اوست.
9 – برای یک شب، ماهیت مشروطه‌ای عدالتخانه و مشورتخانه به یک چالش عریان و بدیهی کشیده می‌شود. درست بعد از ماجرای هولناک قطار. ظاهراً هیچ چیز به هیچ چیز ربط ندارد.
10 – 110 سال پیش حکومت ایران مشروطه شده است. افکاری که داستان مشروطه را در کتاب تاریخ سال سوم دبیرستان خوانده‌اند. یکباره در ناخودآگاه‌شان اینها به هم پیوند می‌خورد. عدالتخانه، مشورت‌خانه، ناامنی زوار.
11 – اگر محمود صادقی چندین شاکی قبل از دوره‌ی نمایندگی‌اش داشته است پس چگونه از صافی‌های میکروسکپی شورای نگهبان عبور کرده است؟
12 – اگر قرار باشد هرکسی در این مملکت حرفی بزند، یا سؤالی بپرسد، قوای حاکم به جای پاسخگویی، بوسیله‌ی ابزار و اطلاعاتی که در اختیار دارند یقه‌ی او را بگیرند. ستونهای چنین حکومتی را موریانه‌های فساد می‌بلعند و ارکان آن یکباره فرومی‌پاشد و بر سر مردمان و حاکمان توأمان آوار می‌شود. فهمیدنش خیلی سخت است؟
13 – اینکه یک منتقد بویژه نماینده‌ی مجلس گمان کند که همواره بر سرش شمشیر داموکلس قرار داده شده و هر آن امکان دارد فرود آید. به مرور تبدیل به یک بله‌قربان‌گو می‌شود که از زیر دستش هشتصد میلیارد دلار ثروت ملی مملکت دود هوا می‌شود و او در مجلس، بدو بدو می‌رود تا آب نیم‌خورده‌ی رییس‌جمهور را از باب تبرک بخورد. و یا وقتی یکی از نمایندگان از رییس‌جمهور درباره‌ی گرانی سؤال می‌کند، می‌گوید بیایید از محله‌ی نارمک گوجه بخرید ارزان است. یعنی من در حد پاسخ دادن برایت ارزش قائل نیستم.
14 – مگر چندماه می‌گذرد از مجلسی که 170 نماینده‌اش را خواستند با 5 میلیون تومان بخرند؟ آن کسی که این کار را کرد و قیمت را اینقدر ارزان گذاشت، الان کجاست؟ آخرین خبر این بود که زوار اربعین شده است.
15 – یکصد و ده سال قبل ایرانیان دنبال سه خواسته بودند، عدالتخانه، مشورتخانه و امنیت. هر یک از این سه هرگاه که مخدوش شود باید منتظر حوادث هولناکی در این جامعه بود.

🔹گلچین بهترین تحلیل های تاریخی و اقتصادی در کانال اقتصاد در گذر زمان:
@m_ali_mokhtari