🔹حالا نوبت اقتصاددانان است تا قصه‌های (خوب) بگویند🔹

🔹حالا نوبت اقتصاددانان است تا قصه‌های (خوب) بگویند🔹

✅ دیروز پنج‌شنبه در جلسه هفتگی موسسه دین و اقتصاد همراه با استاد علی رضاقلی قرار بود از دردسرهای تاریخ و تاثیری که بر گذار به توسعه می‌گذارد صحبت کنیم.
بهانه این نشست هم معرفی دوباره کتاب خشونت و نظم اجتماعی داگلاس نورث و همکاران وی بود.

✅ آقای رضاقلی با تسلط و آشنایی که بر متون و رویدادهای تاریخی قدیم و معاصر ایران دارد به دنیای پر از غارت اشاره می‌کرد. نوآوری بزرگ نورث این بود که نشان داد تا دویست سال پیش همه دنیا بر مدار غارتگری می‌چرخیده است که نام آن را وضع طبیعی یا حکومت طبیعی می‌گذارد. پس چنین غارتگری مختص ایران نبوده است و در همه دنیا رواج داشته است. اما از دوست سال گذشته، یک دنیای کاملا متفاوت به نام نظم دسترسی باز در تعداد اندکی از کشورها بوجود آمد که توانستند به درآمدهای بسیار بالایی دست یابند و توسعه یافته شوند.

✅ من عنوان بحثم را گذاشتم «توافق برای توسعه ایران» و در بخش آخر صحبتم این سخن افلاطون را آوردم که «آنهایی که قصه می‌گویند بر جامعه حکومت می‌کنند.»
در تایید این سخن افلاطون گفتم پیروزی انقلاب اسلامی با کمک گرفتن از تاریخ و قصه‌گفتن‌ روحانیت و روشنفکران به مردم عادی ممکن شد قصه‌‌ها و شبیه‌سازی‌هایی مانند دیو چو بیرون رود فرشته درآید و فرعون و موسای زمانه.
همچنین بسیج توده‌ها و مقاومت مردمی در جنگ هشت ساله با عراق، در کنار سایر عوامل با نامگذاری صدام حسین به صدام یزید کافر و روایت‌هایی از رویت اسب سفید و امام زمان در جبهه‌ها و امثال آن ادامه یافت.
احمدی‌ نژاد هم در انتخابات ۱۳۸۴ با توانایی بالای قصه‌گویی به پیروزی رسید. او و هوادارانش کوتاه‌ترین قصه را گفتند: پول نفت را سر سفره‌هایتان می‌آوریم.

✅ نخستین شرط آستانه‌ای نورث برای گذار به نظم دسترسی باز، حاکمیت قانون بین فرادستان است (حداقل بین خودشان به قرارداد و قواعدی پایبند باشند). پس اقتصاددانان (سیاسی) هم به عنوان بخشی از فرادستان باید به این درجه از بلوغ فکری و درک شرایط خطیر کشور برسند که ابتدا بین خودشان درباره اصول و کلیات توسعه که خوشبختانه اینک شناخته شده است به اجماع و توافق دست یابند. از این اقتصاددان‌ها انتظار می‌‌رود به جای انجام تحقیق و نگارش مقالاتی که ارتباطی با مسایل اصلی جامعه ندارد یا بیرون گودنشستن و تنها به انتقاد بسنده کردن وارد میدان عمل شوند. در گام بعدی با طراحی اصلاحات خوبی که برای صاحبان قدرت ثابت شود قدرت و منافعشان به خطر نخواهد افتاد اعتماد و اطمینان آنها برای همراهی با اصلاحات جلب و تضمین شود.

✅ از اینها نتیجه گرفتم اگر اقتصاددانان می‌خواهند به رشد و توسعه کشور کمک کنند باید قصه‌های خوبی از تجربه‌ها و نمونه‌های موفق تاریخی اصلاحات اقتصادی داخلی و خارجی و چگونگی رسیدن به رشدهای اقتصادی بالا بگویند. در این صورت است که تاریخ می‌تواند مفید و ارزشمند باشد.

✅ برای مثال تجربه رشد بالای اقتصادی در دهه ۱۳۴۰ و چگونه به این رشد عالی و تکرارنشدنی در شرایطی که درآمد نفت نداشتیم رسیدیم و علل موفقیت آن چه بود و چه ویژگی‌های مثبتی حاکم بود به شکل قصه‌های ملموس و باورپذیر برای صاحبان قدرت و سیاستمداران و مردم عادی گفته شود. یا قصه‌هایی از سیاست‌های موفقی که در سال‌های جنگ، دولت‌های سازندگی و اصلاحات داشتیم. همچنین قصه‌هایی که ایران چکار باید بکند تا در ده سال آینده به کشوری با عملکرد خوب اقتصادی برسد. یا قصه کره جنوبی و ایران که تفاوت‌ها در چه چیزهایی بود که کره جنوبی توانست به کشوری پردرآمد تبدیل شود و ایران نتوانست. یا قصه مقایسه هند پس از استقلال تا ابتدای دهه ۱۹۹۰ که کشوری کم‌رشد بود با هند دهه ۱۹۹۰ به بعد که به رشد بالایی دست یافت تعریف شود. اینگونه قصه‌گفتن‌ها و تمثیل‌آوردن‌ها هم می‌تواند نقشه و مسیر اصلاحات و افق را برای سیاستمداران روشن‌تر سازد و هم باعث تهییج و ترغیب مردم به فداکاری و همکاری با حکومت و دولت شود.