✍در خصوص پیکتی و کتاب سرمایه در قرن ۲۱.. 🇮🇷به نقل از کانال بورژوا

✍در خصوص پیکتی و کتاب سرمایه در قرن 21

🇮🇷به نقل از کانال بورژوا

🌏از زمان انتشار کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم توماس پیکتی (و ترجمه برق‌آسا و مغشوش آن به زبان فارسی)، ادعای ایشان نقل محافل روشنفکری (اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی) بوده و همچنان هم هست. پرس و جوی نگارنده از مدعیان حاکی از آن است که حتی در محافل اقتصادی کمتر کسی واقعا کتاب را خوانده و ارقام را سنجیده و ادعا را فهمیده و عموما از وزن سنگین کتاب قطور بعنوان آجر برای توسری زدن و خاموش کردن مخاطب استفاده می‌شود.
🌎باری، اخیرا یکی از اقتصاددان‌های صندوق بین‌المللی پول (IMF) نشسته و آمار و ارقام آقای پیکتی را بررسی کرده؛ در گزارش صندوق می‌خوانیم که ادعای کتاب پیکتی—مبنی بر اینکه نرخ بازگشت سرمایه در کشورهای توسعه یافته بیش از نرخ رشد اقتصادی است و نتیجه این داینامیک افزایش نابرابری است—با اطلاعات تاریخی موجود ثابت نمی‌شود. در ادامه جایی آمده: گرچه از نظر آمار و ارقام غنی، اما کتاب هیچ آزمون امپیریکال رسمی‌ای برای نظریه زنجیره علت و معلولی مورد ادعایش ارائه نکرده.
از آن مهمتر، دکتر گوئِز آمار پیکتی را با سه دهه اطلاعات از نوزده اقتصاد توسعه یافته دنیا مقابله کرده و نتیجه می‌گیرد: من هیچ مدرکی دال بر اینکه داینامیک‌ها در جهتی که پیکتی ادعا کرده حرکت می‌کنند، نمی‌بینم. در حقیقت در سه‌چهارم کشورهایی که مورد مطالعه وی قرار گرفته، وقتی بازگشت سرمایه شتاب یافته، نابرابری کاهش پیدا کرده است. همچنین گوئِز به گواه آمار خود پیکتی نشان می‌دهد که پیش‌فرض او مبنی بر ثابت ماندن نرخ پس‌انداز ایراد دارد.
نکته آنکه گزارش صندوق بین‌المللی پول نخستین ردیه بر ادعای پیکتی نیست. پیش‌تر چهره‌های صاحب‌نامی از جمله دارن عجم‌اغلو، فیل مگنِس، رابرت مورفی، استیون هورویتز، و دیردره مک‌کلاسکی هم ردیه‌هایی بر کتاب پیکتی ارائه کرده بودند.

📄شاید بپرسید حالا همه اینها چه اهمیتی دارد؟ بطور خلاصه موضوع اینجاست که اگر ادعای پیکتی مبنای سیاست‌گذاری قرار بگیرد، راه‌حل‌ها می‌تواند خنثی، پرهزینه، بی‌فایده یا از آن بدتر مضر و خطرناک از آب درآید.

http://goo.gl/rPlTeU

🌏با استفاده از آمار، جوردن النبرگ ریاضی‌دان حدس می‌زند متوسط خوانندگانِ متنِ 655 صفحه‌ای «سرمایه در قرن بیست و یکم» جایی حدود صفحه‌ی 26 از خواندن دست کشیده‌اند، و این‌جا که های‌لایت‌کردن‌ها تمام شده، حدودا آخرِ مقدمه‌ی کتاب است. او پیشنهاد می‌کند که این سنجه‌ی کیندل برای کتاب‌هایی که به ظاهر خوانده شده‌اند، که پیشتر به نام شاخص هاکینگ خوانده می‌شد (بیشتر خوانندگان تحشیه‌نگاری و های‌لایت‌کردن تاریخچه‌ی زمان را از 6.6 درصد کتاب به بعد متوقف کرده‌اند)، در نام‌گذاری تازه به شاخص پیکتی خوانده بشود (2.4 درصد کتاب).

...می‌خواهم فرمول‌شان را آشکار کنم: ابتدا، یک شرط لازم برای رقابت بی‌عیب یا جهان بی‌عیب کشف یا بازکشف کنید. بعد بدون شواهد اما با تزیینات مناسب ریاضی ادعا کنید که شرط کذا ناکامل برآورده شده، یا جهان دارد ناکامل توسعه می‌یابد. بعد با آب و تاب (به رغم همه‌چیز این‌جا پیکتی به همین ورطه‌ی معمول معیار‌های نازل علمی افتاده) نتیجه بگیرید که «سرمایه‌داری» محکوم به نابودی است مگر آن‌که متخصصان دخالت کنند و با خوب بهره‌جستن از انحصار خشونت در دست دولت، علیه بدکاری‌های ثروت‌های بزرگ قوانین آنتی‌تراست وضع کنند، یا به صنایعی که بازگشت سرمایه‌شان رو به نابودی است یارانه بدهند، یا به دولت‌های صادق کمک‌های خارجی عطا کنند، یا به صنایع آشکارا طفیلی پولی بدهند، یا به مصرف‌کننده‌های کودک‌مآب سقلمه‌ای بزنند و به خرید ترغیب‌شان کنند، یا، آن‌طور که پیکتی می‌گوید، در سراسر جهان بر سرمایه‌ای که سبب نابرابری می‌شود مالیات ببندند...

http://goo.gl/SAfBZ2

https://telegram.me/m_ali_mokhtari/273