د را از عمق به جلوی صحنه تسهیل می‌کند، نورپردازی پر سایه-روشن و با کنتراست بالا از پشت سر و همچنین نورهای از زاویه کف صحنه که تصوی

د را از عمق به جلوی صحنه تسهیل می‌کند، نورپردازی پر سایه-روشن و با کنتراست بالا از پشت سر و همچنین نورهای از زاویه کف صحنه که تصویری مخوف از دنیای گانگستری نمایش جلوه‌گر می‌‌کند، تصویربرداری همزمان -که میراث طراح معروف چک "ژوزف اسووبودا"ست- در ترکیب با نماهای از پیش ضبط شده که در پس‌زمینه پخش می‌شود از دیگر وجوه موفقیت‌ این شنوگرافی است.

اما اگر طراحی صحنه یکی از ارکان نیرومند اجراست، نباید از نظر دور داشت که کارگردان ابزار قدرتمند دیگری نیز در اختیار دارد که بهره‌گیری از بازیگران توانمند و مسلط و ماهر است. آنان به زیبایی در باور نقش غرق می‌شوند و دیالوگ‌ها را چنان از عمق جان بر زبان می‌آورند که شک نمی‌کنید برخاسته از حس و اندیشه خود آن‌هاست، اما در عین حال در کسر شگفت‌انگیزی از ثانیه، چنان از نقش فاصله گرفته، سر به سر هم می‌گذارند یا با تماشاگر گفت‌وگو می‌کنند که میزان تمرکز و تسلط آنان مخاطب را مسحور می‌کند. این تسلط بازیگر ناشی از ممارستی است که حافظه عضلاتی و ژست اندام را با هر لحظه کلام در هم می‌آمیزد، در این حالت بیان هر دیالوگ نحوه حرکت و ایست فیزیکی منحصر به خود دارد و تبدیل به واکنش ناخودآگاه بازیگر می‌شود و به همین دلیل تاثیرگذار است و از سوی تماشاگر عمیقا باور می‌شود.

به نظر می‌رسد اوسترمایر علاوه بر اقتدا به برشت در شیوه فاصله‌گذاری و استفاده از بازیگران واحد برای ایفای چند نقش، در بازیگری به تئاتر مشقت (‌‌theatre of cruelty) به تعبیر آنتونن آرتو اعتقاد دارد و به آن التجا می‌کند، حرکات انفجاری گاه هنجارشکن، بروز خشم ناگهانی و پرخاشگری شخصیت‌های اوسترمایر، از نمودهای این تلقی و اعتقاد است که قرار است تماشاگر را از غفلت و رخوت باز بدارد و با مضطرب کردن او، شدت خشونت وقایع موجود را به او از لحاظ احساسی تلقین کند، رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی و پرخاشجویانه هملت به خوبی این حس بیم و هول را به تماشاگر منتقل می‌کرد.

بازنویسی متن «هملت» مبتنی بر ضروریات اجرا و مفاهیم مورد نظر کارگردانی (دراماتورژی) از دیگر مشخصات این اجرا بود که با پس و پیش کردن دیالوگ‌ها و صحنه‌ها و حذف قطعاتی که برای این اجرا اضافه می‌نمود، (مانند حذف صحنه ظهور روح پدر هملت یا بذله‌گویی‌های گورکن قبرستان، زیرا که در این تفسیر اجرایی، هملت خود به اندازه کافی تکه‌پرانی دارد!) همچنین افزودن دیالوگ‌هایی که گویای تاویل کارگردان باشد و درباریان را در هیئت جانیان و تبهکاران کلاشینکف به دست در زمان معاصر معرفی ‌کند، از «هملت» شکسپیر متنی امروزی عرضه می‌کند که خاص تماشاگرانی است که داستان هملت را می‌دانند و فقط کنجکاو تفسیری جدید و دیدن کیفیت متفاوتی از این اجرا هستند.

جهان هملتِ اوسترمایر، جهانی کالایی، غرق در مصرف‌گرایی و ریخت و پاش است، انبوهی از نوشابه‌ها و خوراکی‌ها و آدم‌های حریصی که مدام می‌بلعند و می‌نوشند، جهان قهرآمیز فاسد و تباهی که هیچ قهرمانی ندارد؛ نه هملت باذکاوت اما فربه و حراف و نه حتی هوراشیو که شخصیت شاهد و ناظر عادل شکسپیری است که این‌جا به پخمه‌ای شکمباره مبدل شده است.

بی‌گمان اجرای «هملت» در تهران موقعیت مغتنمی برای تئاتر ایران است، کاش به روزهای جشنواره بسنده نشود، حال که در این روزگار «پسابرجام» قرار است سیل کالا و خودرو و هواپیمای اروپایی از راه برسد، چه بهتر که برای این گونه واردات نیز زمینه استمرار فراهم شود، زیرا منجر به تبادلات متقابل خواهد شد و مبادله فرهنگی و هنری نه تنها دیونی در پی ندارد بلکه هنرمندان دو کشور به عنوان سفرای فرهنگی، آسان‌تر می‌توانند محیط مفاهمه و درک متقابل را در افکار عمومی فراهم کنند. تئاتر اوسترمایر اگر برای مدتی بیشتر از سه روز جشنواره در تهران استمرار اجرا داشته باشد، آموزه‌های فراوان برای فعالان نمایش دارد و اقتصاد گیشه تئاتر این سال‌ها نیز نشان داده که می‌تواند پاسخگوی این محصول فرهنگی شایسته تماشاگر مشتاق تئاتر باشد.
ناصح کامگاری
سایت ایران تئاتر
تاریخ انتشار دوازده بهمن 94