📚این کهنه‌قصه را زنجیرهای پاره به من گفتند. رمان «سوءقصد به ذات همایونی»

📚این کهنه‌قصه را زنجیرهای پاره به من گفتند
@matikandastan
دربارۀ رمان «سوءقصد به ذات همایونی»

پروانه میری- نام «سوءقصد به ذات همایونی» یادآور واقعه‌ای تاریخی است و شروع رمان نیز لحظه‌ای دقیق از تاریخ را پیش روی خواننده می‌گذارد: «ساعت ۵/۲ بعدازظهر ۹ اسفند سال ۱۲۸۶ شمسی.» اما سوءقصد به جان محمدعلی‌شاه قاجار تنها بهانه‌ای است برای روایت رمان، روایتی که مرزهایش را فراتر از ترور یک شاه (واقعۀ تاریخی) تعیین می‌کند و هرچه پیش می‌رود، تخیل در آن نقشی پررنگ‌تر می‌یابد. چنین است که «سوءقصد…» از رمان تاریخی مجزا می‌شود و البته در تمام بخش‌های رمان تاریخ در پس‌زمینۀ روایت حضور دارد. دغدغۀ جولایی در «سوءقصد…» نه ارائۀ تصویری از شاه قاجار بوده و نه ارائۀ تصویری دقیق از تاریخ. ترور محمدعلی‌شاه تنها در حکم درآمدی است برای روایت قصه، قصه‌ای که به مناسبات فرهنگی و اجتماعی و تاریخی یک جامعه و آدم‌هایش مربوط است و دقیقاً راهی را در پیش می‌گیرد که خلاف جریان روایت‌های رسمی تاریخ است. هرقدر که تاریخ با کلیات و وقایع دوران‌ساز سروکار دارد، در مقابل فرم ادبی به جزئیات ماجراها و سویه‌های نادیده زندگی می‌پردازد. در «سوءقصد…»، فراموش‌شدگان تاریخ احضار شده‌اند و بیش از آن‌که به‌عنوان چهره‌های واقعی و تاریخی مدنظر باشند، در مقام شخصیت‌های داستانی مدنظر بوده‌اند. آدم‌های رمان جولایی نشانه‌هایی از تصویر واقعی‌شان را با خود دارند، اما تخیل نویسنده به‌سراغ ذهنیت آن‌ها رفته و زندگی آن‌ها را به این واسطه تصویر کرده است. (منبع: شهرکتاب)
@matikandastan