📢هر مزخرفی دلت می‌خواهد بنویس، اما باورپذیرش کن!

📢هر مزخرفی دلت می‌خواهد بنویس، اما باورپذیرش کن!
@matikandastan

کاوه میرعباسی: مارکز برای نوشتن داستان‌های خود در سبک رئالیسم جادویی، یک شگرد هوشمندانه مضاعف به کار برد. به‌خصوص در «صد سال تنهایی» که بسیار تاثیرگذارتر است. اما قبل از پرداختن به این مورد، نقل‌قولی از او می‌آورم. مارکز جایی گفته بود: «نویسنده مختار است هر مزخرف و حرف بی‌ربطی را که دلش می‌خواهد در اثرش بنویسد به‌شرط آنکه باورپذیرش کند» کار هوشمندانه مارکز در «صدسال تنهایی» این بود که عجیب‌ترین رویدادها را چنان طبیعی نشان داد که باورپذیر شدند. مانند زمانی که سرهنگ می‌میرد و خونش در خیابان‌ها جاری و سرازیر می‌شود، این را آنقدر واقعی و با شرح جزییات نوشته که گویی عادی‌ترین اتفاق روزمره است و بعد، از سویی مثلا وقتی قطار به ایستگاه ده می‌آید به شیوه‌ای از آن صحبت می‌کند که انگار یک اتفاق غیرطبیعی رخ داده و باورپذیر نیست. وقتی سینما می‌آید هم همین اتفاق می‌افتد. یا اول داستان، در فصل نخست، وقتی یادش می‌آید که پدرش او را برد تا «یخ» را به او بشناساند، جوری از یخ حرف می‌زند که انگار همان‌طور که در خود کتاب آمده «بزرگ‌ترین اختراع عالم است». مارکز به شیوه‌ای عجیب به امور بسیار ساده که برای خواننده بسیار عادی است، می‌پردازد و بر خلاف آن، عجیب‌ترین چیزها را مانند پرواز «رمدیوس خوشگله» یا اتفاق‌های عجیب دیگر را جوری توصیف می‌کند که انگار عادی و طبیعی‌اند و این بر قدرت تاثیرگذاری و واداشتن خواننده به پذیرفتن این پدیده کمک می‌کند. (از گفتگوی حامد داراب با کاوه میرعباسی در روزنامه شرق)
@matikandastan