📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢 درسهایی درباره نوشتن رمان. ◀وقتی «او» را شناختیم، باید دقیق پاسخ دهیم که چه میخواهد
📢 درسهایی درباره نوشتن رمان
@matikandastan
محمدحسن شهسواری: نخستین سئوالی که نویسنده باید مطرح کند تا بتواند رمان خوبی بنویسد، درباره شخصیت اصلی داستان است؛ «او کیست و چه میخواهد؟»
◀وقتی «او» را شناختیم، باید دقیق پاسخ دهیم که چه میخواهد. البته در اینجا منظور خواستههای کلی و ذهنی نیست. مثلا خواستن آرامش یا شجاعت، چیزی کلی و ذهنی است، اما باید مصداقی و عینی سخن گفت؛ برای مثال، احمد برای رسیدن به آرامش، ازدواج با سمیرا را میخواهد.
◀در همین مبحث آرزو که میخواهیم بگوییم شخصیت اصلی چه میخواهد، بحث خمیدگی آرزو را داریم. برای مثال ممکن است داستاننویس بخواهد این مفهوم را بیان کند که آرزویی که شخصیت اصلی در سر میپروراند، فایدهای برای او ندارد. مثلا آرامشی که با ازدواج به دست نمیآید و اصلا ممکن است رمان به این بپردازد که سمیرا موجب آرامش احمد نیست و ازدواج این دو نفر برای احمد آرامشی را در پی نخواهد داشت. در چنین رمانی خواننده در ابتدا فکر میکند رمان درباره رسیدن احمد به سمیراست، اما در ادامه داستان شکل دیگری به خود میگیرد.
◀این که شخصیت به آرزویش برسد، لزومی ندارد و مربوط به پایانبندی رمان است که این مبحث، خودش مسئله دیگری است.
◀درباره پرسشهای بنیادین «او کیست» و «چه میخواهد» بیشتر فکر کنید.
◀پرسش سوم این است: «چرا میخواهد». واژگان اصلی در این بخش، ضعف و نیاز است. هر رمانی درباره حرکت قهرمان از نقطهای به نقطه دیگر است. هر چیزی قهرمان را از رشد باز میدارد، ضعف است؛ ترسو، دروغگو یا معتاد بودن نشانههای ضعف در قهرمان است. اینها بستگی به قضاوت شما از جهان دارد و براساس نگاه شما به جهان مضمون و تم شما در داستان شکل میگیرد. معمولاً ضعفهایی که در رمانها هست در حوزه اخلاق است. ثابت شده که همه دروغها به خاطر ترس است.
◀سه قوه در درون بشر وجود دارد که یکی از آنها شهویه یا همان غریزه است. حد بالای این قوه، شر و حد پایینش خمود و حد وسطش عفت است. قوه دیگر، غضبیه است؛ هر چیزی که ما را به سمت کمالگرایی ببرد، قوه غضبیه است. حد بالای این قوه تهور و حد پایین آن جبن و حد میانه آن هم شجاعت است. سومین و آخرین قوه در انسان قوه عاقله است؛ حد بالای این قوه جربزه و حد پایین آن بلاهت است و حد میانی این قوه حکمت است.
◀هر قهرمانی در هر رمانی در بخشی از این قوهها قرار دارد و به سوی بخشی دیگر حرکت میکند. اگر انتهای رمان ما به یکی از بخشهای میانی یکی از این سه قوه ختم شود، پایانبندی ما خوشبینانه است. در عین حال میتواند بدبینانه هم باشد و برای مثال، از وضعیت عفت و به سمت خمود برود. گاهی قهرمان از ابتدای این قوهها حرکتش آغاز و همه این بخشهای سه قوه را طی میکند؛ مانند رمان بینوایان.
◀«چگونه میخواهد به آرزویش برسد» چهارمین پرسش این بخش است. این همان نقشه و تنه رمان است.
◀پرسش پنجم این است که «چه موانعی در برابر اوست». دو نوع مانع در راه قهرمان داستان میتواند باشد که یکی مانع عینی و دیگری مانع درونی است. پرسش ششم که نویسنده باید به آن بپردازد، این است که «برخورد با این موانع چه عوابقی دارد؟»
◀چند واژه برای نوشتن خلاصه داستان برایتان میگویم که هر واژه را براساس دو رمان «بوف کور» و «چراغها را من خاموش میکنم» برایتان شرح میدهم.
◀ترتیب این واژگان را باید رعایت کرد. باید به هر واژه فکر کنید و درباره هر واژه حدود ٣۰ کلمه بنویسید تا در مجموع خلاصه داستانی در حدود ٣۰۰ کلمه داشته باشید. واژه نخست: ضعف، دوم: نیاز روانشناختی که این نیاز وابسته به بحثی است که فقط به قهرمان ضربه میزند، سوم: نیاز اخلاقی که این نیاز وابسته به ضعفی است که به دیگران ضربه میزند و مسئله جلوه بیرونی ضعف است. چهارم: آرزو، پنجم: حریف، ششم: نقشه، هفتم: نبرد نهایی یعنی جایی که تکلیف قهرمان داستان با حریفش روشن میشود، هشتم: مکاشفه نفس روانشناختی، نهم: مکاشفه نفس اخلاقی. مکاشفه نفس یعنی چیزی که قهرمان در طول داستان یاد میگیرد. نگریستن صادقانه قهرمان برای نخستین بار به خود را مکاشفه نفس روانشناختی گویند. مکاشفه نفس اخلاقی بینش تازهای است که قهرمان درباره اشتباههایش در رفتار با دیگران درک میکند. (منبع: تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان)
@matikandastan