به خاطر می‌آورم که ما اغلب در جنگل بولونی قدم می‌زدیم

به خاطر می‌آورم که ما اغلب در جنگل بولونی قدم می‌زدیم. اواخر بعد از ظهر بود، روزهایی که باید پشت ساختمان خیابان ویکتور هوگو منتظرش می‌ماندم. هیچ گاه نخواهم فهمید که چرا از آن جا خارج می‌شد...