📢صدای سید جلال آل احمد. بار دیگر نظرم را به این داستان نویس عطف کرد

📢صداي سيد جلال آل احمد
@matikandastan

حامد داراب: صداي تازه يافت شده سيد جلال آل احمد، پس از نيم قرن، وقتي او دارد، داستان بلند "نون و القلم" اش را مي خواند. بار ديگر نظرم را به اين داستان نويس عطف كرد. آل احمد، در همه سال هاي پس از درگذشتش، چوب شخصيت چند وجهي، رويكرد سياسي، نظريات تئوري اسلامي، و مخالفت يكياره اش با انديشه چپ و عناويني از اين دست را خورده است، و اين گستره تا آنجا پيش مي رود كه در شهريور سال ٨٦ ضيا موحد در گفت و گويي با مجله فقيد "شهروند امروز" او را "هوچي گر" مي خواند؛ به هر روي، آل احمد در زير اين چوب خوردن هاي درست يا غلط، اهميت نويسندگي اش، يا مخدوش شده و يا به حاشيه كشيده شده است. اين حاشيه كشاني ها، جرياني منتقد را براي نويسنده اي ساخت كه اگر بي رحمانه صادق باشم دستكم، اثرش، سنگي بر گوري مي تواند يكي از آثار چشمگير ادبيات داستاني ما خوانده شود. به باورم بايد جلال آل احمد را از سيد جلال آل احمد، تميز داد. وجهه داستاني اين نويسنده، نيازمند بازخواني است. تلاش او با تاثير پذيري اش از صادق هدايت، آنچنان كه از مطالعه نظرات خودش در مباحثه ها و شيوه نويسش اش بر مي آيد، اگر چه نويسنده اي در حدود هدايت نيافريده، اما چهره اي مستقل و صدايي تازه را در ادبيات داستاني پرورش داده است. او نخستين كسي است كه داستان برون گراى فارسي نوشته، آل احمد از تحليل ذهن و تفسير درونيات شخصيت هايش كه شيوه ويژه هدايت است، فاصله مي گيرد، تا گستره را به نفع برون نگري اجتماعي وسيع كند. شايد همين حركت تازه او در نثر است، كه رضا براهني را برا آن مي دارد تا نثر او را "بهترين نثر معاصر فارسي" بخواند. (روزنامه همدلي)
@matikandastan