📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
نویسنده: صادق هدایت.. توضیحات: …چهار ساعت بغروب مانده پس قلعه در میان کوهها سوت و کور مانده بود
نویسنده : صادق هدایت
توضیحات :
چهار ساعت بغروب مانده پس قلعه در میان کوه ها سوت و کور مانده بود. جلو قهوه خانه کوچکی تنگهای دوغ و شربت و لیوانهای رنگ برنگ روی میز چیده بودند. یک گرامافون فکسنی با صفحه های جگر خراشش آنجا روی سکو بود – قهوه چی با آستین بالازده سماور مسوار را تکان داد، تفاله چای را دور ریخت، بعد پیت خالی بنزین را که دسته مفتولی به آن انداخته بودند برداشته بسمت رودخانه رفت.
آفتاب میتابید، از پایین صدای زمزمه یکنواخت آب که در ته رودخانه رویهم میغلطید و حالت تر و تازه بآنجا داده بود شنیده میشد. روی یکی از نیمکتهای جلو قهوه خانه مردی با لنگ نمزده روی صورتش دراز کشیده و آجیده هایش را جف کرده پهلویش گذاشته بود. روی نیمکت قرینه آن، زیر سایه درخت توت، دو نفر پهلوی هم نشسته و بدون مقدمه دل داده و قلوه گرفته بودند. بطوری چانهشان گرم شده بود که بنظر می آمد سالهاست یکدیگر را میشناسند.
مشهدی شهباز لاغر، مافنگی با سبیل کلفت و ابروهای بهم پیوسته گوشه نیمکت کز کرده بود، دست حنا بسته اش را تکان میداد و میگفت: …..