📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
نگاهی به مجموعه داستان «باد زنها را میبرد»
نگاهی به مجموعه داستان «باد زنها را میبرد»
http://jahanesanat.ir/?newsid=36155
صفحه فرهنگ و هنر: ناصر نخزریمقدم- در خوانش یک مجموعه داستان آن هم مجموعهای که پایان هر داستانش تاریخی دارد ذهن آدم گاهی معطوف میشود به دههای که آن اثر نوشته شده است و حسی از نوستالوژی به خواننده دست میدهد. آن دهه با مختصات خودش یادآوری میشود جریانات اجتماعی، موجهای ادبی که راه میافتند و تاثیری که نویسندگان از اثری خاص میگیرند و سبک نوشتارشان را تحت تاثیر قرار میدهد. در دهههای قبل فرمگرایی، سعی در پیدا کردن زبان برای گفتن روایت را میتوان دید.
داستانهای مجموعه «باد زنها را میبرد» منتشر شده در نشر نیماژ همان ابتدا به دو بخش تقسیم میشود، آنهایی که تاریخ نوشتن دارند و آنهایی که ندارند و گویا در فاصله نزدیکتری به زمان حال ما نوشته شده است. از داستان قازولایی به بعد ما نشانی از تاریخ نگارش نداریم. به نظر میرسد آنچه در ساحت داستانی قد میکشد، زبان باشد. در واقع واسطه ادبیات زبان است. گزارههای زبان دارای معنا هستند. دارای صدق و کذبند. در این میان معنا پیچ و خمهای بیشتری پیدا میکند. در مبحث زبان تمایز روشنی بین گزارههای معنادار و بیمعنا وجود دارد. در باد زنها را میبرد شخصیتها حول محور زبان خاصی هستند و در چیدمان داستانها میتوان دید در دهههای گذشته تا زمان حال رو به قوت، استحکام و انسجام رفته است.
تصویرهایی که در هر داستان ساخته میشود، بستگی کاملی به زبان دارد. در واقع هر تصویر نشاندهنده انفجاری لحظهای در یک نقطه یگانه به سوی بیرون است که تنها با یادآوریهای دیداری و حسی صورت نمیگیرد بلکه جهتش رو به مفاهیم عامتری است. حالا اگر گزارهای بیش از یک معنا داشته باشیم، مبهم یا دوپهلو جلوه میکند که این گزارههای دوپهلو در این مجموعه به عمد توسط نویسنده در روایت گنجانده میشود.
در این نوشتار از پرداختن به تکتک داستانها و جزییات دوری شده است و سعی شده نگاهی به آن رشتهای داشته باشیم که 15 داستان مجموعه را به هم مرتبط میسازد.
نویسنده در نوشتن روایت داستانیاش از قصهگویی کلاسیک بهره فراوان جسته است. شروع داستان را با همان سبک و سیاق میآفریند تا خواننده را همراه خود کند و این به مدد کلمات رخ میدهد. ارتباط ایجاد میکند و نوعی تمایز برای نویسنده میآورد. این تمایز پس از چند دهه در صورت قصه بودن اثر همچنان تازگی دارد. خون در رگهایش روان است.
در خوانش «باد زنها را میبرد» شباهتهای زیادی بین چند داستان وجود دارد. انگار قرار بوده بخشهایی از یک رمان را سر و سامان دهند. اگر به وقتی المیرا خواب است آهسته حرف میزنیم، حکایت بز و درخت آسوریک، قصهای کوتاه برای پریناز دقت کنیم شاید به ذهن برسد نویسنده طرحی داشته و خواسته رمانی بنویسد ولی منصرف شده و طرح را به سمتهایی دیگر برده است و هر طرف خاستگاه داستانی کوتاه شده است.
شکی در این نیست این گونه داستانهای مرتبط میتواند زیربنای رمان شود همچنان که این اتفاق رخ داده است و داستانهای بلوز آبی، قول و قرار هستههایی از رمان روضه نوح را با خود دارد.
به باور من آقای محمودی داستانهای مشابه از نظر شخصیتها و فضاها را عمدا آورده است. گویی جهانی داستانی را خلق کرده که به طور موازی در کنار هم پیش میروند. قضا و قدری را نشان میدهد که میتواند سرنوشت بشر را به سویههای متفاوتی رهنمون شود مثلا در حکایت ماریا و مرد غریبه شخصیت سام به طور موازی با سام داستان شیطان کوه است اما تفاوتشان در نوع روابط علی و معلولی عناصر داستانیشان است.
در «باد زنها را میبرد» نویسنده به دفعات از نشانهها، اشیای خاص و ثابتی استفاده میکند. اینها همه جا حضور دارند در هر جایی از داستانها سرک میکشند مانند کلاغها، طناب پلاستیکی قرمز، مکانها و...
کارکردی که نویسنده از این اشیا و نشانهها میگیرد در برخی جاها درخور توجه است مثلا در داستان عیسی قلی و نقش باد در داستان آخر که اسم مجموعه نیز از آن گرفته شده است.
نکتهای که در تمام داستانهای این مجموعه پنهان است و تمام داستانهای موازی و غیرموازی را حول یک مفهوم جمع میکند، این است که جهان داستان باد زنها را میبرد جهانی است خلاف داستانهای دیگر. زمان و مکان آن ثابت است و این شخصیتها هستند که در حال گذر هستند. زمان نمیگذرد. پویا نیست. ساکن است. شاید به همین دلیل است که لحن داستان تحکم پیدا میکند. یکپارچه میشود و سایهاش روی شخصیتها سنگینی میکند. این لحن تکنیک داستان میشود همان دست پنهان خالق داستانها در بنا کردن داستانهای موازی.@dastanirani