معرفی کتاب/. شیطان و خدا، نوشته ژان پل سارتر، ترجمه ابوالحسن نجفی، چاپ اول، ۱۳۴۵، انتشارات نیل

معرفی کتاب/
شیطان و خدا، نوشته ژان پل سارتر، ترجمه ابوالحسن نجفی، چاپ اول، 1345، انتشارات نیل

✍ نمایش نامه ای است که داستان آن در دهکده ای در آلمان دوران رنسانس می گذرد؛ در هنگامه ی جنگ زمین داران و روستاییان. فرمانده گوتز فرزند حرامی از مادری اشرافی و پدری دهقان است که می خواهد آزادانه بدی و خوبی را بیازماید. پس زمانی خوی شیطانی می گیرد. غارت می کند، می جنگد، شکنجه می کند، و به همراهانش خیانت می کند: "آن هایی که چشمشان به من می افتد به ندرت قول مرا باور می کنند. گمان می کنم از قیافه ام پیداست که عقلم آن قدر می رسد که به قول وفا نکنم" (ص 54).
نزد گوتز اهمیتی ندارد که دیگران دوستش بدارند. اما همو، که از روستاییان نفرت دارد، از این که باید برای بدبودن هر روز رذالت های تازه ای ابداع کند خسته می شود و تصمیم می گیرد که دیگر خوی بدی رها کند و خوبی پیشه کند. احساس می کند که خوبی روح او را شسته و صفا داده و دیگر هیچ زهری در رگ هایش نیست. اما گوتز، در این کسوت تازه، کاری کاری با بشر ندارد و خود را مجری احکام الهی می داند: "(پروردگارا،) نمی بایست که من به آدم ها دل مشغول کنم. آن ها مزاحم و سد راه اند. آن ها خس و خاشاک اند، باید کنارشان زد تا به تو رسید" (ص 227).
گوتز زمین های خود را به روستاییان می بخشد و همین کار او سبب جنگ میان روستاییان و اربابانشان می شود و چون روستاییان توان پیکار با اربابان ندارند، در خطر نابودی قرار می گیرند. چنین پیامدی نزد گوتز اهمیتی ندارد. او فقط می خواهد به خوبی مطلق و به هدف عظیم خود برسد. جامعه ای آرمانی با نام "شهر آفتاب" می سازد تا رویای خویش را محقق کند. اما این شهر، به رغم اعلام بی طرفی، در جنگ میان زمین داران و روستاییان سوزانده می شود و گوتز در نظر روستاییانی که زمین هایش را به آنان داده بود منفور می شود. گویا پیام نویسنده این بوده است که رسیدن به بدی و خوبی مطلق نتیجه ای جز کشتن انسان ها نخواهد داشت.

📓 صفحه ی 261 مجله "مهرنامه"، شماره 46، ویژه نامه نوروز 1395، بریده ای از مطلب "کارنامه ی نجفی"، نوشته ی "هومن عباسپور"