📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
✒گاهی ایدهها سر زا میمیرند/ ٢.. 📜چند توصیهی نویسندگی دیگر از هوشنگ مرادی کرمانی
✒گاهی ایدهها سرِ زا ميمیرند/ ٢
@matikandastan
📜چند توصیهیِ نويسندگیِ دیگر از هوشنگ مرادی کرمانی
✏شخصیتها چطور خلق ميشوند؟ خودتان ميسازیدشان؟ برايشان شناسنامه دارید یا اینکه اصلا نمی دانید چطور ميآیند و ميروند؟
✒نميتوانم بگويم. همهجور هستند. گاهي نمونههاي بيروني دارند و گاهي از چند نمونه بيروني و مقداري تخيل ساخته ميشوند؛ مثلا اگر شخصيتي ده گِرم باشد، دو گرم از همسايه، چهار گرم از زندگي خودم و چهار گرم خيالي ساخته ميشود!
✏این واقعیت دارد که شخصیتها خودشان را تحمیل ميکنند؟
✒تحميل نميكنند. مثل هل دادن ماشين است. چند نفري ميآيند كمك، يا رهگذرند يا قوم و خويش و ماشين داستان را هل ميدهند.
✏کجا را برای نوشتن بر ميگزینید؟ اصلا جای خاصی برایتان مهم نیست. همه جا و همیشه ميتوانید بنویسید؟
✒ترجيح ميدهم توي خانه و پشت ميز كارم باشم، اما اگر بندم گرفت، هر جا و هر جور باشد خودم را راحت میكنم. سالها نوشتن، ادا و اصولها را از بين برده است.
✏از چه روشی برای نوشتن استفاده ميکنید؟ کاغذ و قلم؟ ماشین تایپ؟ لپ تاپ؟
✒كاغذ و قلم. تا قلم را دستم نگيرم و روي كاغذ نگذارم«نوشتنم» نميآيد. جور ديگري بلد نيستم، نكردهام و نميكنم.
✏عادت خاصی موقع نوشتن دارید؟ با موهاتان ور بروید؟ به موسیقی خاصی گوش کنید؟ نور اتاق کم باشد؟ نور زیاد باشد؟
✒سكوت باشد كافي است. موقع نوشتن ناخنهايم را نميجوم، دست توي بينيام نميكنم اما گردنم را ميخارانم. موقع نوشتن يادم ميرود كه زندهام، آب ميخواهم، نان ميخواهم، فلان جايم درد ميكند يا بايد بروم... (منظورم جاي بيتربيتي نيست!)
✏چه زمانی را برای نوشتن انتخاب ميکنید؟ صبحها؟ شبها؟
✒هر وقت. لابهلاي زندگي روزمره. موقع «رسيدن» و شُل شدن ميوه ذهن، و آماده شدن براي چيدن. موقعي كه داستان براي زايمان فشار ميآورد، دست به كار ميشوم. معمولا بين زايمانهايم فاصله دو تا سه سال است. ميگذارم بچهاي كه به دنيا آوردم بزرگ كه شد و رفت توي اجتماع، بچه بعدي را ميآورم. ياد گرفتهام. وقتي توي وزارت بهداري بودم، شنيدم كه ميگفتند بچههايي كه بدون فاصله و پشت هم بيايند هم «لاجون» و مريض احوال ميشوند. هم عمرشان كم ميشود و هم شيره جان مادرشان را ميكشند، بيسواد و بيتربيت بار ميآيند و آيندهشان پاك خراب ميشود. جوجه را هم كه زودتر از موعد از تخم بيرون بياوري ميميرد. زاييدن دوقلو و سهقلو و چهارقلو هم مصيبت است! (منبع: مجله داستان همشهری، آذر ٨٩)
@matikandastan