من هم چه گوارا هستم.. نویسنده: گلی ترقی.. «با خودش گفت «سی و نه سال چیزی نیست

من هم چه گوارا هستم

نویسنده: گلی ترقی

"با خودش گفت «سی و نه سال چیزی نیست. واقعاً چیزی نیست هنوز نصف عمرم باقیه. هنوز خیلی وقت دارم. هنوز هزار تا كار می شه كرد هزار تا نقشه می شه چید. می تونم از سر شروع كنم. از همین امروز .» قلبش شروع به تپیدن كرد. با خودش گفت: «می تونم الان ماشینو نگه دارم و بیام پایین همین الان. می تونم برم وسط خیابان، وسط میدان رو علفا، رو خاكا، رو یكی از مجسمه ها اون بالا و داد بكشم، جیغ بزنم و همه رو دور خودم جمع كنم. می تونم همه چیز رو بگم، حرفامو بزنم و حسابمو با خودم و دیگران تسویه كنم. اما برای كی؟ برای چی؟ این قیافه های بی تفاوت و مبهوت، این نگاه های سرد و بی خاطره، این آدم های خسته و بی رمق اصلاً نمی فهمن.اینا رو باور نمی كنن كه من مجبور بودم. محكوم بودم و دست خودم نبود. اینا رو نمی دونن كه من زن دارم، بچه دارم و باید به فكر اونا باشم اینا از عشق حرف می زنن؛ از دوست داشتن مطلق، و خبر ندارن كه زنم آبستنه و باید از حالا به فكر خرج زایمانش باشم. اینا از ایمان واعتقاد حرف می زنن و نمی پرسن كه چه كسی مسئول رسوندن غذای بچه هامه، چه كسی مسئول بردن و آوردن این قابلمه است..."

از داستان من هم چه گوارا هستم

#من_هم_چه_گوارا_هستم
#گلی_ترقی
#انتشارات_نیلوفر

http://www.niloofarpub.com

https://www.instagram.com/niloofarpub

https://www.facebook.com/niloofarpub

@niloofarpublication