📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
… …شلیک به تماشاچی.. امین حسینیون
#نمایشنامه
#مونولوگ
@YouVoice_VoiceYou
شلیک به تماشاچی
امین حسینیون
صحنه ی تاریک روشن می شود.
[وسط صحنه یک مرد جوان خیلی شیک و موقر ایستاده است و رو به تماشاچیان حرف میزند. قدش هم کوتاه نیست و حدودا میشود گفت خوشتیپ و جذاب است.]
بازیگر ـ با سلام به همگی، در خدمت شمام، قصد بدی هم ندارم، مزاحمتی هم نیومدم براتون ایجاد کنم… سنگ کاغذ قیچی نتیجه نداد، مجبور شدیم گل یا پوچ برنده به جا بازی کردیم، ولی بازم نتیجه نداشت همه تقلب میکردن… وقت زیاد داشتیم نقشهی ما خیلی سریع حاضر… ببخشید، نقشه چیه، هیچی ولش کن. بالاخره چون من قدم از همه کوتاهتر بود منو انتخاب کردن، ولی لعنت به هر کس قد کوتاهو را مسخره میکنه، همه میدونن درازا خنگ میشن، فکر کردین چون بالاترین بهترین؟ دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست، جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است! داشتم چی میگفتم، آره، گفتن تو که قدت کوتاهتره بهشون بگو، این شد که اومدم این طرف، بقیهی بچهها پشت سر شما هستن، خیلی هم جای خوبی هستن، یعنی این قسمتشو دقیق حساب کردیم، خیلی هم سر اینکه کجا بهتره و جا بهتره رو به کی بدیم وقت گذاشتیم! خیلی هم وقت گذاشتیم اما بازم من چون قدم کوتاهتر بود، خودم جا خوبا رو دادم به این درازا اومدم با شما مردم خوب و مهربان و شهید پرور حرف بزنم با صمیمیت و اخلاص، اگر بار گران بود رفتید، اگر نا مهربان بودید رفتید، البته میدونم خیلیاتون خوشحال میشید. ولی شایدم ناراحت شید، به هر حال نباید هرچی بهتون میدن امضا کنید اون برگههایی که دم در امضا کردین رضایتنامههاتون بود، خلاصه چیز زیادی لازم نیست بگم، فقط برای کسایی که تو چند ثانیهی آخر براشون سوال ایجاد میشه که آخه چرا، اینو باید بگم که، علت خاصی نداشت، من شرمندهی شمام، من روم سیاهه پیش شما، خدا خودش ما رو ببخشه، ولی فشنگ اضافه اومده دیگه، اگه فشنگ اضافه بیاریم سال دیگه کمتر بهمون فشنگ میدن، مثل بودجهی اداراته تقریبا، به هر حال حلال کنین مسئله کاریه دیگه، حتما درک میکنین، فک کنین تو صف دفترچه بیمه بی نوبت پریدین جلو. یا سبقت بی محل گرفتین زود برسین سر کار، حق یارتون در دیار حق.
[مرد اسلحه اش را میکشد و به یکی از تماشاچیان شلیک میکند. خون می پاشد و تماشاچی روی زمین می افتد. نورموضعی میرود. صحنه کاملا تاریک میشود. صدای شلیک چندین مسلسل میآید.]
پایان
به ما بپیوندید 👇
@YouVoice_VoiceYou