مهدی غبرایی: بیاد هادی …. هادی غبرایی در ١٣٢۶ در لنگرود به دنیا آمد

مهدی غبرایی: بیاد هادی...
هادی غبرايی در ١٣٢۶ در لنگرود به دنيا آمد. تا ديپلم ادبی در لنگرود درس خواند و همانجا ديپلم گرفت. از محضر شيرين ننه جان قصه گو که سواد قدیمی داشت و به او ملا باجی می گفتند، مثل همه ی بچه های خانواده بهره ها برد و به ادبيات و داستان علاقه مند شد. دوستی با سپاهی صلح امريکايی مأمور لنگرود به اين عشق دامن زد و او را در همان دوره ی ادبی دبيرستان با جيمز جويس از قله های ادبيات انگليسی آشنا کرد. به نحوی که با دوست صميمی خود، حسين غروی، ديکشنری موجود در کتابخانه ی شير و خورشيد آن زمان لنگرود را در جستجوی ريشه شناسی لغات انگليسی زير و رو می کردند.(متأسفانه اين دوست در سال اول دانشکده به مرگ ناگهانی از دست رفت و اولين بار هستی هادی را زير و زبر کرد.) اما پيش از آن در جستجوی پرسشهای هستی شناسانه به فلسفه رو آورد و دوستی اوبا صمد بالايی به اين شوق دامن زد و هردو از همان دوران دبيرستان با فلسفه ی ملا صدرا و سهروردی و ديگران آشنا شدند. همينها فکر او را شکل داد و چون دو سال از من کوچکتر بود ضمن استفاده از کتابخانه ی غنی من(که حجم بيشترش رمان بود) به پختگي فکری رسيد و پس از اخد ديپلم مثل من در رشته ی حقوق سياسی دانشگاه تهران قبول شد. اما نظر به اينکه ارتباطات وسيع تری از من داشت و ذهن پرسشگر راههای تازه ای می طلبيد، به افکار سياسی و مبارزه با رژيم شاه کشانده شد و مرا هم با خود کشاند. نتيجه عضويت در گروه سياسی شکل نگرفته ی"ستاره ی سرخ" و تلاش ناکام برای پيوستن به " گروه چريکهای فدايی خلق" بود که چندی بعد، يعنی در ١٣۵٠، به دستگيری و محکوميت ده ساله ی هردوی ما انجاميد، که خود داستان مفصلی است.
پس از آزادی ما در آذر ١٣۵٧، هادی که در زندان به طور غيابی با نامزدش ازدواج کرده بود(دريغا که هردو يکجا رفتند!) به دنبال تشکيل خانه و زندگی، در نشر دانشگاهی به سمت ويراستار مشغول کار شد. چند سال بعد که نشر دانشگاهی را به همت بعضی ها(!) تار و مار کردند، در شرکت ايرانياد کار کرد و بعدها به مجله ی پيام يونسکو منتقل شد و دوره ی کوتاهی سر دبيری آن را به عهده گرفت و در اين دوره علاوه بر حجم عظيمی ويرايش مقاله و ترجمه ی آنها، شاگردان زيادی تربيت کرد. همه ی اندوخته های دايره المعارفی در اين زمان نسبتأ طولانی به کار او آمد.
علاوه بر اينها ترجمه های مستقل ،يا با همکاری يکی-دو دوست ديگر هم دارد، که مهم ترينشان عبارتند از:رمان "سران و سلاطين"، "سرگذشت دولورس ايباروری" بانوی مبارز حزب کمونيست اسپانیایی، "فرهنگ آثار سينمايی" نوشته ی ژرژ سادول، از منتقدان پر آوازه ی فرانسه و…