📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
یتوان مشاهده نمود و تغییر ریتم در نفسهایش ما را به سمت تاریکی هدایت میکند
یتوان مشاهده نمود و تغییر ریتم در نفسهایش ما را به سمت تاریکی هدایت میکند. به شهرک بازمیگردد اما نه برای بازگشت. برای اینکه وجه ای از خود را نشان دهد که برای ما بیگانه نیست. به خانه میرود و باز هم در عطفی دیگر به سراغ بطری آب میرود. برای صرف ناهار بروی میزی مینشیند که در ابتدا پدرش روبروی وی نشسته بود. اما دیگر از پدر خبری نیست. موازنه بر هم خورده و سنگینی پرویز بیش از پیش به چشم میآید. او این بار هم بطری را پر میکند اما نه برای پنهانکاریهای معمول. او همچون قاتلی ست که نمیخواهد در صحنه جرم اثری باقی بگذارد.هر لحظه از فیلم برابر است با خرده جنایتهایی که باورشان نمیکنیم. گ ذشته وی و پیش اتفاقی که در ذهنمان ساخته شده نمیگذارد باور کنیم، پرویز این جنایات را مرتکب میشود.جنایت اصلی طرد شدن وی از سوی جامعهای است که همه چیز را سطحی انگاشته و به افراد به منزله ابزار نگاه میکند و این، یعنی پرویزی که در انتهای فیلم میشناسیم مکافاتی ست در جواب همین جنایت.شاهبیت این تراژدی شاهانه جایی ست که پرویز برای بار آخر به خانه بازمیگردد. اما این بار از پس چندین قتل که نوع جسمانیاش را میتوان در رختشویی جستجو کرد. حضور وی در خانه آن هم با کتوشلوار خبر از پیروزی در جنگ میدهد. دوباره به سراغ بطری آب میرود و این بار بیهیچ ترسی آن را سر میکشد. او شاهی پیروز است پس نیازی به هراس نیست. بر جای پدر مینشیند و تمامی قدرت را از آن خود میکند. سنگینی پرویز تمام فیلم را گرفته و من مخاطب روی پرده فقط یک چیز را میبینم. پرویزی از جنس مردمان همین شهر. شاهی که استحاله یافته و با چاشنی قدرت سقوط را تجربه میکند.کارگردانی فیلم را به دور از متن باید یک اثر هنری دید. فیلم به طرز ملموسی وامدار فرم بوده و هر لحظه سعی کرده تا معنای جامعه امروزی را در قالب همین فرم روایت کند. کارگردان داعیه اقبال عموم ندارد زیرا میداند گاهی نگاه کردن در آینه چندان خوشایند نیست. نوع چیدمان صحنه و حرکت دوربین به عمد همچون پرویز کند و سنگین بوده و هر لحظه سقط زمان را به رخ میکشد.
انتخاب بازیگران هوشمندانه و بر اساس آشناییزدایی صورت گرفته و ما را به این نظر میرساند که این نقش بر تن هیچ کس جز لوون هفتوان اندازه نیست. بازی لوون مقیاسی دقیق از ضربان درونی یک نقش بوده که به نحوی ساحرانه نمود بیرونی پیدا میکند. حضور وی در سینمای ایران آن هم با چنین قدرتی ما را به تولید و ارائه شخصیتهای تازه امیدوار میکند. محمود بهروزیان از آن دست بازیگرانی است که حضورش به فیلم جان میدهد. بهروزیان کاملاً با قاب دوربین آشناست و حرکاتی که ارائه میدهد خالی از اغراق و بر پایه بیان درست بدن است. از نقاط قوت این دو بازیگر میتوان به شعور در سکوت و ارتباط نقش در همین سکوت اشاره کرد. تعلیقی که علاوه بر خود فیلم بر جان بازی آنها نیز تافته شده است. عاملی که در انتخاب بازیگران دیگر کمتر جدی گرفته شده است.پرویز داستان شاهی ست که کودکی را نگذرانده و مستقیماً به بلوغ تبعید میشود. به جامعهای که هر روز سیفون تراژدیهای روزانه کشیده و برای هضمش آشغالها را رأس ساعت نه سر کوچه میگذارد.
منبع: وبسایت سلام سینما
نوشته علی صفری
@alisafari1987