باد زن‌ها را می‌برد.. حسن محمودی. نشر نیماژ.۱۳ هزار تومان

باد زن‌ها را می‌برد

حسن محمودی
نشر نیماژ
13 هزار تومان
تانيا يزداني| چندی پیش نشر نیماژ مجموعه‌داستانی را منتشر كرد با عنوان «باد زن‌ها را می‌برد» به قلم حسن محمودی. این مجموعه شامل 15داستان است و پس از رمان «روضه نوح»، ششمین اثر داستاني حسن محمودی به شمار مي‌رود. نویسنده در این مجموعه برخی از داستان‌های دو مجموعه اولش مثل «وقتی آهسته حرف می‌زنیم المیرا خواب است»، «بلوز آبی»، «عیسی قلی»، «حکایت بز و درخت آسوریک» را مجددا منتشر كرده؛ داستان‌هايي كه پيش از اين در سال‌های 1376 و 1380 به چاپ رسیده بودند. مجموعه با داستان «بلوز آبی» شروع می‌شود و از همان ابتدا آنچه بیش از همه خواننده را درگیر می‌كند، فضای ذهنی نویسنده است، اما جلوتر که می‌رود ممکن است سوالی ذهن او را به خود مشغول کند: «افسانه یا سورئالیسم؟» خود من نیز وقتی به داستان سوم با نام «افسانه» رسیدم طولی نکشید تا به این چالش کشیده شدم که خواننده افسانه‌ای به روایت حسن محموی هستم یا در فضای سورئالیستی او غوطه‌ورم. اما از آن جایی که در این مجموعه تمیزدادن این دو از هم تقریبا امری دشوار است، به اين نتیجه‌ رسیدم که هر افسانه ممکن است حاوی مولفه‌هایی از سورئالیسم باشد، اما هر داستان سورئالیستی لزوما یک افسانه نیست. این بیشتر در مورد داستان‌هایی مثل «حکایت ماریا و مرد غریبه» صدق می‌کند و از یک جایی به بعد تنها با عناصر و اتفاقاتی فراطبیعی و خارق عادت روبه‌رو می‌شویم که گواه بر افسانه بودن است. مثلا زنی که سال‌هاست ناپدید شده از خمره درون آب به تور ماهیگیری مرد می‌افتد یا آنچه نویسنده از سام و ماریا به‌عنوان یک شبه‌اسطوره می‌سازد، ولی در انتها سام از خواب بیدار می‌شود و تمامی آنچه خواننده تا انتهای اثر در ذهن خود چیده را فرو می‌ریزد و از نو می‌سازد و البته این‌بار به‌گونه‌اي دیگر! خواننده متوجه می‌شود که تمام داستان یک خواب بوده و اینجاست که عالم خواب براساس معنای جهان‌شمول‌تر «سورئالیسم»، کار را به اثری کاملا سورئالیستی برای او تبدیل می‌کند و همین بیدار شدن از خواب و ایجاد مرزی میان جهان واقعی و فراواقعیت کافی است. در واقع نویسنده، افسانه را به‌عنوان ناخودآگاه جمعی و عنصر قالب بر اثر در نظر گرفته اما می‌خواهد به واسطه فضاهای شخصی خود به‌عنوان ناخودآگاه فردی، آنها را جدا از هم نداند. از خواب و رویاهای خود شبه‌افسانه‌ای ساخته و از شبه‌افسانه‌هایی که حاصل تخیل اوست و حکایت‌های کهنی مثل «بز و درخت آسوریک» که سینه به سینه به ما منتقل شده‌اند، فضايی ذهنی و فراواقعی می‌سازد. بز را به جهان معاصر اما سراسر وهم و رویای راوی می‌آورد و در انتها جز آن‌که افسانه‌ای را به ناخودآگاه فردی خویش پیوند داده است، چیز دیگری از علت روایت آن دستگیر خواننده نمی‌شود. حال این‌که چرا از واژه شبه‌افسانه استفاده می‌کنم، این است که افسانه‌های خلق‌شده توسط نویسنده تا حدی با مفهوم عام و حتی علمی افسانه قابل تشخیص نیستند و اگر تنها عناصری که حضور آنها در جهان واقعیت امری بسیار دور از ذهن است را از آن بگیریم، دیگر هیچ شباهتی به افسانه‌های کهن و اسطوره‌ای ما ندارند. آنها تنها به سبب داشتن چنین عناصری شبه‌افسانه‌های خاص خود حسن محمودی هستند که خواننده را در پی دریافت چرایی روایت آن تا انتهای اثر با خود همراه می‌کنند. شبه‌افسانه‌هایی که در زمان معاصر خود نویسنده و در بستر روال زندگی واقعی انسان‌ها روایت می‌شوند. از آنجایی که همه داستان‌های این مجموعه از این ماجرا تبعیت نمی‌کنند و برخی را می‌توان افسانه‌گونه‌ای صرف و برخی دیگر را به ناخودآگاه فردی نویسنده یا فضاهای سورئالیستی او نسبت داد، بنابراین کل مجموعه را نهایتا نخواهیم توانست شبه‌افسانه بدانيم یا داستان‌هایی فراواقعی. در كنار اين موضوع، تمامی این موارد به پیچیدگی داستان‌های این مجموعه که خود به سبب نگارش استعاری و چند راوی بودن برخی از داستان‌ها، سخت‌خوان هستند، اضافه مي‌كند. به‌نظر می‌رسد نویسنده به عمد با ایجاد چنین پیوندی امضای خود را در پایان تمامی آثارش این‌گونه ثبت می‌کند: افسانه یا سورئالیسم؟