📢ادبیات ضد ایران یا ادبیات ضد ملی

📢ادبیات ضد ایران یا ادبیات ضد ملی

@matikandastan

ایرج فاضل بخششی: گاهی در داستان ها ناخودآگاه و بنا به شیوه داستان پردازی دهه های گذشته که رایج شده است ادبیات ضد ایرانی و ضد ملی به عنوان رویکردی روشنفکری وپیشرو فرض می شود. شاید این رواج به سبب این است که بخش مهمی از ادبیات داستانی پیشرو از کشورهایی به ایران آمده است که داری تنوع قومی نیستند و یا تنوع قومی بسیار کمی را در خود پذیرفته اند.

در ابتدا می خواهم بگویم دوری کردن از ادبیات ضد ملی به معنی ملی‌گرایی افراطی نیست بلکه منظورمقابله با حرکتی است که اتحاد ملی را به خطر می اندازد و در کشور می تواند جریان تفرقه سازی را نا خود آگاه به آرامی شکل دهد.

برای شناسایی این جریان بد نیست در آغاز نگاهی گذرا به کلمه ایران داشته باشیم . ایران نام سرزمین مادری ما این گونه رسمیت یافته است که "سعید نفیسی" از مشاوران نزدیک رضاخان به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به "ایران" تغییر یابد، این پیشنهاد در آذر ماه ۱٣۱٣ شمسی رنگ با مخالفت های داخلی و خارجی واقعیت اجرایی به خود گرفت، مقاله ای از سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات است که بعد از رسمی شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است.(http://www.parsine.com/fa/news/19189/پرشیا-از-کی-ایران-شد)
@matikandastan
در آن بازه زمانی گروهی از روشنفکران به سبب نگاه خود و گروهی از کسانی که به دولت های خارجی ارتباط داشتند با این تغییر نام مخالفت کردند.

آنچه که به نظر بدیهی می آید این است که نام پرشیا که از پارس گرفته می شد آشکارا می توانست بهانه ای مناسب برای تجزیه کشور و جدایی قومیت های مختلف از ایران باشد و سبب هرج ومرج دائمی در کشور توسط بیگانگان شود.

با نگاهی کوتاه می توان دریافت که کشور ایران، از اندک کشورهای دنیا است که از بدو شکل گیری از ترکیب جمعیتی با قومیت های گوناگون برخوردار بوده است و همواره قوم های مختلف در ان وجود داشته اند. تعداد دقیق این اقوام را من نمی دانم و خارج از هدف این نوشته است. ولی قوم های بزرگی چون آذری ها، کرد ها، ترکمن ها، خراسانی ها، کرد ها، عرب ها، لرها، بلوچ ها و ... برای همه ایرانی ها در مرز های کنونی شناخته شده هستند و ده ها طایفه و قوم های کوچک ترنیز در کشور وجود دارند که فرهنگ و آداب ویژه خود را پیروی می کنند. از سوی دیگر بخش بزرگی از جمعیت ایرانی چه بدانند و چه ندانند درژن خود رد پایی از همه این قوم ها دارند حتی اگر امروز در باور خود به یک قوم یا طایفه وابسته هستند.
این گوناگونی در دنیا امروزبرای یک کشور می تواند بسیار سودمند باشد ذخایر ژن انسانی متفاوت، تساهل و تسامح در همزیستی، از میان رفتن نژاد پرستی، توسعه فرهنگی و... از دست اورده های زندگی در یک کشور با اقوام گوناگون است از سوی دیگر این تنوع میتواند پاشنه آشیل نیز برای این کشور باشد.
@matikandastan
به نظرمن یکی از راه های شکل گرفتن این پاشنه آشیل، ادبیات داستانی است. بدیهی است که گاهی این کار ناخواسته رخ می دهد و گاهی در پشت یک دیدگاه درست به دلیل بی توجهی و کم توجهی به وجود می آید. بعضی از این دیدگاه ها که می تواند در شرایط استفاده غیر افراطی، سازنده باشند ولی در شرایط افراطی در داستان ها، فضای ضد ملی ایجاد کنند به شرح زیر هستند:
-نگرش جهان وطنی
-پرداختن به مشکلات قومیت ها
-قهرمان پروری های ضد ملی
-پرداختن به فقر و بدبختی بدون ریشه‌یابی
-استفاده نامناسب از نام های ایرانی و قومی، تاریخی
-بزرگ کردن کاستی ها یا ناتوانی اقوام

پرداختن به این موارد گاهی به صورت زیاده گویی در ادبیات داستانی ما رایج شده است این حرکت، امروزه درسینما نیز مشاهده می شود. هنگامی یک نوشته و یا داستان با دیدگاه های بالا شکل بگیرد اگر تعادل لازم در نوشته وجود نداشته باشد و یا زیاده گویی بدون راه درمان یا بررسی عامل ایجاد ان در نوشته صورت گیرد. کشور ایران محل درد و بدبختی و وطن عامل همه مشکل ها برای خواننده خواهد بود و اقوام مختلف یکددیگر را سبب ایجاد مشکل خواهند دانست. این دیدگاه به مرور تبدیل به یک حرکت ادبی ضد ملی در جامعه می شود که سبب گسترش جدایی گروه های مردم می گردد.

از سوی دیگر روشن است که کشور یک محدوده جغرافیایی است که در ساده ترین شکل تعریف آن، افرادی با منافع مشترک در آن گرد هم آمده اند تا در کنار یکدیگر زندگی کنند و با کمک هم برای رفع مشکل و زندگی بهتر برای همگان تلاش نمایند. اگر نمی توانیم به هر سببی در ادامه این همبستگی قدمی برداریم، بدون تردید باید مراقب باشیم در جهت واگرایی جامعه نقشی حتی ناخودآگاه بازی نکنیم.
@matikandastan