📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
سال است که هر هفته اینجا مىآیم و هر بار باب بازوهایش را دورم حلقه مىکند و من گریه مىکنم
@matikandastan
📃دو سال است که هر هفته اینجا مىآیم و هر بار باب بازوهایش را دورم حلقه مىکند و من گریه مىکنم. باب نفسى عمیق مىکشد و ضجه زنان مىگوید: «گریه کن.»
صورت بزرگ مرطوبش را روى فرق سرم مىگذارد و من درون خودم گم مىشوم. این تنها موقعى است که گریه مىکنم. گریه در چیزى تاریک، در آغوش یک نفر دیگر، درست وقتى که مىفهمى هر کارى انجام دهى در پایان سر از زبالهدان در مىآورد، درستترین کار است.
هر چیزى که به آن مغرورى روزى دور انداخته خواهد شد.
و من در خودم گم شدهام.
✒«باشگاه مشتزنی»، نوشتهی چاک پالانیک، برگردانِ پارسیِ پیمان خاکسار؛ نشر چشمه
@matikandastan