اگرمیخواهیم سخن بگوییم، باید مرگ را ببینیم، باید آن را درپشت سرخود ببینیم، وقتی سخن میگوییم، به یک مقبره تکیه کرده‌ایم، وخلاء مقبر

اگرمیخواهیم سخن بگوییم،باید مرگ را ببینیم،باید آن را درپشت سرخود ببینیم،وقتی سخن میگوییم، به یک مقبره تکیه کرده ایم، وخلاء مقبره چیزی است که زبان را حقیقی میکند، اما درعین حال خلاء، واقعیت است و مرگ تبدیل به موجود میشود-موجود هست،یعنی یک حقیقت منطقی وقابل بیان -و جهان هست،زیرا ما میتوانیم چیزها رانابود کنیم وهستی رابه حالت تعلیق درآوریم. به همین دلیل است که میتوانیم بگوییم وجودهست زیراهیچی هست،مرگ امکان انسان است،فرصت اوست،ازطریق مرگ است که آینده یک جهان ناتمام هنوز دربرابرماست،مرگ بزرگترین امید انسان است،تنها امید او برای انسان بودن....

ادبیات و مرگ ...
موریس بلانشو
ترجمه لیلا کوچک منش
نشرگام نو

موضوع کتاب :ادبیات وفلسفه

فهرست مطالب کتاب:
1-مرگ درفلسفه موریس بلانشو
2-ادبیات و حق مرگ
3-برکات تناقض نظربلانشودرباره هیچ-فضای ادبیات
4-نگاه ارفه...
ارفه(دراساطیریونانی خواننده ای تواناومسحور کننده است.اوپسر آپولون ویکی ازالهگان الهام به نام کالیوپ است....)

5-نا-شخص واری در نقادی موریس بلانشو
6-خواندن
7-قدرت وشکوه
8-مرزهای تجربه-نهیلیسم