یک تورق ساده تاریخ معاصر نشان می‌دهد در این سرزمین ما معمولا فرم و محتوا را پدیده‌های کاملا تفکیک‌پذیر دانسته‌ایم و مدرن شدن‌مان ه

یک تورق ساده تاریخ معاصر نشان می‌دهد در این سرزمین ما معمولاً فرم و محتوا را پدیده‌های کاملاً تفکیک‌پذیر دانسته‌ایم و مدرن شدن‌مان هم از همان قدیم‌الایام این‌طوری بوده که فرم را بگیریم و محتوا را هرطور دل‌مان خواست بازسازی کنیم (البته درست‌ترش این است که بگویم محتوا را هرطور دل‌مان خواست تخریب کنیم!)، جایزه‌های ادبی و ایده‌پردازانش هم از این قاعده نه‌چندان خوشایند مستثنا نیستند و همین‌جاست که یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌های جایزه‌های ادبی و به‌ویژه جایزه‌های داستان کوتاه خودش را نشان می‌دهد: بسیاری از جوایز داستان کوتاه در ایران، به‌جای این که -مثل جایزه‌های معتبر همه‌جای دنیا- آثار منتشرشده در طول دوره‌ای معین را براساس معیارها و منویات‌شان ارزیابی و داوری کنند، معیارها و منویات‌شان را به نویسنده‌ها سفارش می‌دهند. این که مسئولان جایزه‌ای بردارند بگویند در فلان‌محورها و با فلان‌زمینه‌ها بنویسید، نه زیبنده آن‌هاست، نه در شأن نویسنده‌ای که اگر آزادی‌اش را بگیری -به هر شکلی- انگار راه نفسش را بسته‌ای. این شیوه رفتار دارد نادانسته (اگر خوش‌بین باشیم) یا پنهانی و زیرپوستی (اگر بدبین باشیم)، به «سفارشی‌نویسی»‌ رسمیت می‌دهد (همان چیزی که در شکلی تندوتیزتر بهش می‌گویند «قلم‌به‌مزدی») و رسم سلطانی ورافتاده «صله دادن و گرفتن» را -با سروشکلی به‌ظاهر مدرن و مدنی- بازتولید می‌کند. اما چه کسی است که نداند فاتحه داستانی را که سفارشی نوشته شده باشد، باید خواند. و این‌جاست که برگزارکنندگان و ایده‌پردازان و شرکت‌کنندگان در این جوایز -اگر واقعاً دغدغه داستان دارند- باید حواس‌شان باشد که کارشان بیشترک شبیه چاقویی است که دارد دسته خودش را می‌بُرد.@rozshomar