📽انیمیشن دنی بوی.. *بدون سر بودن انسانها در این فیلم نشان از نداشتن فکر است

📽انيميشن دنی بوی

*بدون سر بودن انسانها در این فیلم نشان از نداشتن فکر است. منظور فقط نابینا بودن و ندیدن نیست در این صورت می‌شد انسانها را نابینا به تصویر کشید و نه کاملاً بدون سر. بنابراین این مردم نه می‌بینند و نه حتی فکر می‌کنند. سری برای اندیشیدن ندارند. برای همین می‌بینیم که تصادف و مرگ امری بسیار طبیعی و پیش پا افتاده و عادی است. مردم نسبت به مرگ همدیگر بی‌تفاوتند. هیچ حادثه‌ای چندان ناگوار نیست که خاطر کسانی را مشوش کند. اساساً تا اندیشدنی در کار نباشد خاطر مشوش و دغدغه‌مندی هم وجود نخواهد داشت.

*اما در این میان مواجه می‌شویم با فردی که متفاوت است. سری دارد، و می‌بیند، و می‌اندیشد، و به دو دلیل اندوه تمام وجودش را گرفته است. امری که از نگاه غمبارش هویداست. دلیل نخست آنکه نسبت به حوادث پیرامونش نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد و دلیل دوم، تنهایی اوست. او تنها کسی است که می‌بیند و می‌اندیشد و در عین حال هیچ همدم و هم سخنی ندارد .

*قهرمان داستان در یک اتفاق ناگهانی با زنی برخورد می‌کند و در این تماس، دلباختة او میشود. موسیقی فیلم از همین جا آغاز می‌شود. به نشان این که عشق به زندگی رنگ و بویی تازه می‌بخشد و آن را زیبا می‌کند. قهرمان داستان دل زن را به دست می‌آورد، اما زن هنگام لمس بدن او متوجه وجود چیزی متفاوت که بالای گردن او وجود دارد شده، ترسیده و فرار می‌کند.

حال که اونمی‌تواند تغییری در دیگران ایجاد کند، بهتر است که خود تغییر کند و مانند آنها شود. این امر نمادی از فشار ناپیدا و غیرعامدانه و در عین حال قدرتمند اجتماع بر روان افراد برای فروکاستن همة آنها به یک سطح نُرم است که با ملاک اکثریت تعیین می‌شود.
قهرمان ما «دلیلِ کافی» خود را یافته است. برای آخرین بار، و همراه با حسرت از پنجرة اتاقش چشم‌انداز بیرون را می‌نگرد.


قدرت تنهایی آنچنان عظیم است که همواره ما را از عقل به سوی عشق می‌گریزاند. عقل با تمام چشم‌انداز وسیع و زیبایی که در برابر چشمان ما می‌گشاید اگر همراه با درد و اندوه و احساس تنهایی باشد، که هست، توانایی مقاومت در برابر عشق را ندارد، هر چند به قیمت از دست دادن قدرت تفکر و بینایی باشد. بنابراین انسانها همواره عقل را به قربانگاه عشق می‌برند. چنانکه قهرمان این داستان نیز چنین می‌کند.



*هنگام وصال این دو دلداده، مردمانی را می‌بینیم که آنها نیز گویی کسی را می‌جویند. و ناگهان مخاطب را به این اندیشه وامی‌انگیزاند که:
نکند اینها نیز مردمانی بوده‌اند دارای سر. و برای رسیدن به معشوقه‌های خود سرهایشان را قربانی کرده‌اند؟ شاید کلاه‌هایی که به همراه باد در فضای شهر سرگردانند و همچنین مغازه کلاه‌گیس فروشی که بسته است، نشانی از وجود چنین دوره‌ای باشد.

انیمیشن: #دنی_بوی
کارگردان و نویسنده: #مارک_اسکرو_بتسکی
انیماتور: #هدی_اثنی_عشری