📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
وته به امانت گرفته است. از نظر برخی گوته قهرمانش را برای حفظ و ماندگاری خودش میکشد
وته به امانت گرفته است. پس از پایان نامه ها، شرح خودکشی و دفن ورتر از زبان نویسنده/ ناشر یا شاید ویلهم بیان میشود.
از نظر برخی گوته قهرمانش را برای حفظ و ماندگاری خودش میکشد. درکل نویسنده با نوعی وسواس متمایل به خودکشی همزمان با احساسات شدید نسبت به یک زن درگیر است که گویی این وسواس را در خلال روند نوشتن فرو مینشاند. قهرمان مرکزی داستان نیز که فردی دچار وسواس روحی است روی به ناامیدی دارد و در جریان یک عشق یکطرفه با از بین بردن خود به یک کهن الگوی ادبی فراگیر تبدیل میشود. آنچه جالب مینماید اینکه گوته در زندگی واقعی خویش نیز دچار این نوع احساسات تند میشود. او دل به زنی میبازد که شوهر دارد؛ نوعی مثلث عشقی که نویسنده ما یکی از رأسهایش را تشکیل میدهد. عشقي كه بي شباهت به قصه موردبحث ما نيست. گوته در جوانی عاشق زنی به نام شارلوته بوف، دختر فرماندار شهر وتسالر میشود. شارلوته بوف نیز نامزد دارد. رابطه این دو در نوسان است تا اینکه دختر شوهر میکند و گوته را از خود میراند. گفتنی است پس از انتشار کتاب ناراحتی هایی از جانب شارلوت و شوهرش به خاطر افشای مناسبات خانوادگی پیش آمده بود.
در پایان کتاب مقاله ای از توماس مان آمده است که به گوته میپردازد. توماس مان انطباق قصه ورتر را با قصه حقیقی گوته واقعیتی میداند که نقل آن بی کم و کاست است. همچنین برای بیشتر اتفاقهای کتاب مصداق عینی در زندگی گوته میآورد. گوته پس از ترک لوته، در فرانکفورت با ماکسیمیلیانه لاروح كه او نیز شوهر دارد ارتباط میگیرد. جالب اینجاست که در هر دو قضیه عشقی، کودکانی حضور دارند که گوته به آنها میپردازد. در قضیه لوته که مادر خود را به تازگی از دست داده، از شش خواهر و برادر قد و نیمقد خود مراقبت میکند که گوته نیز عاشق آنهاست و در نامهها از علاقه خود به آنها میگوید و در قضیه دوم (به نقل از توماس در مقاله پایان کتاب) نیز ماکسیمیلیانه دارای فرزندانی است که البته نه به او بلکه به شوهرش تعلق دارند. گوته عاشق آن بچهها نیز هست. جالب است که در مثلث عشقی اول آلبرت (همسر لوته) برای گوته/ ورتر دل میسوزاند اما در قصه دوم، بازرگان فرانکفورتی جنجالی بر سر این موضوع به راه میاندازد. یوهان کریستف بورگل شرقشناس در کتاب «حافظ« اشارهای به یکی از ارتباطات گوته در کهنسالیاش میکند. « ماریانه فن ویلمر همسر یکی از بانکداران فرانکفورت بود و شوهرش با گوته دوستی داشت. گوته در ماه اوت 1815 ملاقاتی با این خانواده داشت و آتش احساسش نسبت به این زن زیبا و دانا که استعداد موسیقی و شعر نیز داشت برافروخته شد. گوته او را نیز چون خود شیفته حافظ کرد. میان این دو نامه هایی پراحساس رد و بدل شده...» 4
با توجه به گفتههای مذکور میتوان گفت گوته چنان احساسات تندی داشته که هیچ چیز را مانعي برای عشق ورزیدن نمیدانسته است. شاید هم تجربه عشقهای ممنوع لذت خاصی را به او میچشانده است؛ عشقی که هیچ پایانی بر آن متصور نیست. در واقع گوته با تلفیق و ترکیب قصههای واقعی زندگی خود به خلق رنجهای ورتر جوان میپردازد. توماس مان اشاره میکند که گوته ماجرای خودکشی را نیز از اتفاقی واقعی که برای جوانی از آشنایانش رخ داده بود، برداشت میكند؛ کاردار سفارتی که به خاطر عشق به زن همکار خود و ناامیدی از رسیدن به وصال دست به خودکشی میزند. به طور کلی رنجهای ورتر جوان از کتابهای جریانساز یا دورانساز است که شیوه نوینی را در رماننویسی بنیان مینهد زیرا با جنبش توفان در آلمان 5 همراه میشود و هیجان خاصی را میان جوانان ایجاد میکند. « جنبش توفان یا جنبش رمانتیک در آلمان درواقع عصیان نبوع بر ضد خردگرایی خشک و فرمولهای مکتب شمرده میشود... غنای رمانتیسم آلمان ناشی از این است که این جریان تنها یک مکتب ادبی نیست بلکه نوعی شیوه زندگی، فلسفه و حتی مذهب و آیین است. » 6 گفتنی است که این اثر در اوان انتشارش به دلیل پرداخت مثبتش به مسأله خودکشی با مخالفت بسیار روحانیون مواجه و حتی بازچاپش ممنوع شد. هرچند این ممنوعیت به فروش بیشتر آن کمک کرد. به عقیده توماس مان، گوته از خودکشی ورتر دفاع میکند و آن را ضعف نمیشمارد؛ چراکه معتقد است که در این کار غرور انسانی و اراده آزاد او بر کم طاقتی که رنج در جان بشر میدواند پیروز میشود. این حقیقت که کتاب با خودکشی شخصیتش به پایان میرسد و در تشییع جنازه او هیچ روحانی حضور ندارد، کتاب را بسیار بحث برانگیز میکند. گویا نویسنده نسبت به مسأله خودکشی نوعی تکریم قائل است و این برخلاف تعالیم مسیحیت است. طبق قوانین این دین، تدفین این قبیل افراد با مشکلات همراه بود و به شیوههای گوناگون با پیکرهای آنان بدرفتاری و به آنان بیاحترامی میشد. در ضمن کلیسا اغلب اموال و دارایی مرحومان را به نفع خود ضبط میکرد. 7
گوته در کتاب خود نوعی نگاه اجتماعی نیز دارد. اختلاف طبقاتی که ورتر