📖خاطرات پیرمرد مشهدی از نبش قبر فردوسی.. شیما سیدی:

@matikandastan
📖خاطرات پیرمرد مشهدی از نبش قبر فردوسی

شیما سیدی:
📜پیرمردی که قبر فردوسی را شکافته و استخوان هایش را بیرون آورده می گوید در قبر هیچ گنج دیگری غیر از استخوان ها نبود.

📜 پیرمردی که این روزها به نشانه ی احترام سرآرامگاه فردوسی با وجود پادرد بازهم می ایستد، استخوانهای حکیم خردمند و حماسه سرای نامی ایران را به آرامگاه امروزی اش منتقل کرده است.

📜پیرمرد متولد 1313 است؛ درست همان سالی که ساخت آرامگاه فردوسی پایان یافته و با حضور بزرگان علم و ادب سراسر جهان به بهره برداری رسیده. 30 سال از ساخت آرامگاه می گذرد، «قاسم ارفع» به سربازی رفته و مشغول داروغه گری است که دست تاریخ پس از 30 سال به وی نیز نقشی تأثیرگذار در ساخت آرامگاه و دفن حکیم ابوالقاسم فردوسی می دهد.

📜«قبل از اینکه بروم سربازی در باغ آرامگاه، شاگرد گلکار بودم. موقع سرباز بگیری آمدند مرا از همین باغ گرفتند و بردند. بعد از سربازی نزدیک به هفت سال داروغه گری و دوست بانی کردم یعنی مشاور روستا بودم. از سال 43 هم که آمدند و آرامگاه را خراب کردند، شدم سرکارگر.»

📜پس از مرمت های متعدد سی ساله، سرانجام در سال 1343 انجمن ملی حفظ آثار باستانی تصمیم به تخریب و بازسازی مجدد بنای آرامگاه فردوسی می گیرد. قاسم ارفع، از اینجا وارد تاریخ می شود. بنای آرامگاه را چونان پازلی ترسیم می کند که پس از تخریب مجدد کنار هم چیده می شود.

📜«چوب بست هاش را خودم بستم و بردم تا کاکل آرامگاه. بعد هم روی چوب بست تخته انداختم و شروع کردیم به تخریب. اما ساروج بود. به این راحتی ها کنده نمی شد. برای جدا کردن سنگ ها باید چال می زدیم و باروت می گذاشتیم. تکه هاش تا توس سفلی می رفت. بعد با کلنگ شروع می کردیم به خراب کردن. البته باید سنگ ها سالم می ماند. سنگ ها را با «قِرقِر» می آوردیم پایین. شاه غلام معمار روی سنگ ها شماره می زد و به ترتیب با فرغون می بردند می چیدند عقب باغ. بعد که ساخت آرامگاه تمام شد، دوباره سنگ ها را به ترتیب شماره از عقب باغ آوردند و بردند بالا چیدند.»

📜در طول چهار سالی که ساخت آرامگاه زمان می برد، حدود 250 کارگر زیر دست مش قاسم کار می کنند اما در میان کارگران، او تنها فردی است که شانه هایش تاب جابه جایی سنگ های سنگین را دارد. پهلوان کشتی باچوخه و یل توسی، در نبود ماشین آلات مهندسی امروز، سنگ های بسیار سنگین را به دوش می کشیده و از چوب بست بالا می رفته. او سنگ مزار فردوسی و سنگی را که تصویر فروهر بر آن حک شده (بالای ضلع جنوبی) از جمله سنگین ترین سنگ ها معرفی می کند و وزن تقریبی آن ها را چهار تن تخمین می زند.

📜«مهندس ها می گفتند مش قاسم تو این سنگ را چه جوری می خواهی ببری بالا؟ (اشاره به سنگ فروهر دارد) گفتم مثل آب خوردن می برم بالا. همه جلو استخر به تماشا ایستادند. رفتم پای قرقر ایستادم و سنگ را در 20 دقیقه بردم بالا. مهندس نیکو، رئیس کارگاه بود که هر از چندگاهی برای سرکشی از تهران می آمد. از تعجب شاخ درآورده بود. گفت ما واقعا عقلمان نمی کشید چکار کنیم. خدا بیامرزدش؛ برای همین کار به من یک ماه اضافه کار داد.»

📜 در آن زمان حقوق ارفع به عنوان یک سرکارگر 17 تومان بوده است. کارگران هم بسته به زور بازویشان از 3 تومان تا 4 تومان و 5 قران می گرفتند. در اسناد، بودجه بازسازی کل آرامگاه نزدیک به 7 میلیون آورده شده که بخش اعظم آن از فروش بلیت بخت آزمایی و اعانات مردمی جمع آوری شده است.

📜 «قدیم مقبره فردوسی اتاق تنگی بود. نهایتا 3 در 4. به زور چند نفر در آن، جا می گرفتند. به همین خاطر وقتی قرار شد آرامگاه را بازسازی کنند، مهندس سیحون این تالار را طراحی کرد.»

📜 نبش قبر، یکی از معضلات پیش روی طرح سیحون بود که در نهایت تصویب و مقرر شد قبر شکافته و استخوان ها برداشته و پس از ساخت تالار دوباره دفن شود.

📜روز موعود فرا می رسد. فرماندار، بخشدار، استاندار و همه رؤسا گرداگرد تالار روی صندلی به تماشا می نشینند.
ارفع، فردی است که مسئولیت نبش قبر به عهده او گذاشته می شود. قبر را می شکافد و داخل می شود. مسئولان گردن می کشند که مبادا کوزه یا گنجی داخل قبر نهفته باشد اما جز استخوان چیز دیگری نیست.

📜 «همه مسئولان دولتی آمده بودند. سبیل به سبیل هم نشسته بودند تا ببینند از قبر چی درمی آید. قبر را شکافتم و رفتم داخل. یک کوه استخوان بود با دو جمجمه. استخوان ها را داخل پارچه سفیدی گذاشتم و بیرون آمدم. وقتی فرماندار دو جمجمه را دید به شوخی گفت فردوسی دو کله داشته! راستش را بخواهید من شنیده ام اینجا قبلا قبرستان بوده. حتی بسیاری از مردم نوزادهایشان را می آوردند و کنار فردوسی دفن می کردند. احتمالا وقتی این مقبره را ساختند، همراه استخوان های فردوسی دیگر استخوان ها را نیز دفن کردند. خلاصه تمام استخوان ها را در پارچه پیچیدیم و در دفتر مدیریت گذاشتیم. بعد که کار بنای آرامگاه تمام شد، دوب