یک بار در حال خواندن کاغذی بودم که ناگهان فریاد بلندی را از سمت گنجه‌ی لباس‌ها شنیدم

یک بار در حال خواندن کاغذی بودم که ناگهان فریاد بلندی را از سمت گنجه ی لباس ها شنیدم. پیژاماهای درجه یک من، که تازه خریده بودم شان، با پرت کردن خود به کف اتاق، دسته جمعی خودکشی کرده بودند. شوک من وقتی کامل شد که دریافتم درست در همان لحظه داشتم مطلبی می خواندم مربوط به آتش سوزی عظیمی در انبار بزرگ منسوجات، همان مغازه ای که آن ها را از آن جا خریده بودم. شعله ها، یغماگر، کاملن نابودش کرده بودند. آیا ممکن است پیژاماها مرگ برادرانشان را خوانده، یا آن را حس کرده بودند؟ نمی دانم؛ اما حقیقت این است که عاطفه کیفیتی است مربوط به غیر جانداران.

لوییس بونوئل

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan