📢استاد استخوان خرد کرده صحنه

📢استاد استخوان خُرد كرده صحنه
@matikandastan

حامد داراب: بی‌تردید او را با سریال «کلاه پهلوی» در نقش کشیش «موسیو آلفونس» یا سریال «مختارنامه» در نقش «نعمان‌بن بشیر انصاری» یا حتی با سریال «ولایت عشق» در نقش «فضل بن ربیع» نمی‌شناسیم، ما او را از سال‌هایی دور به یاد می‌آوریم، سال‌هایی که اگرچه نسل ما دهه شصتی‌ها نبودیم تا به یاد آوریم، اما به استناد دوربین‌هایی که نگاه سنگین و چهره جدی او را از آن سال‌ها در حافظه دارند؛ می‌شناسیمش و با چشم تحسین نگاهش می‌کنیم. سال‌هایی دور‌تر از سریال «امام علی» که در نقش «ابن جبله» حضور داشت و زمانی که دیالوگ بر زبانش جاری می‌شد، هر شخصی می‌توانست بفهمد که چرا باید او را استاد استخوان‌خردکرده صحنه خطاب کرد. ما و بسیاری چون ما، او را از تله‌تئاتر «خوشا به حال بردباران» می‌شناسیم؛ اثری از "غلامحسین ساعدی" با کارگردانی چشم‌گیری که باید در همین یادداشت، برای اولین بار بگویم که در میانه دهه ۱۳۴۰ با آن، مانیفست «تله‌تئاتر» را صادر کرد؛ اما عده‌ای هم او را با «دیکته و زاویه» یکی دیگر از آثار ساعدی که در سال ۱۳۴۹ با کارگردانی‌ خاصش به صحنه رفت، به یاد می‌آورند و گروهی از اهالی صحنه نیز هستند که تا نام داوود رشیدی به میان می‌آید، از خاطرات خوش و شیرین خودشان و تئاتر سال‌هایی نه‌چندان دور صحبت می‌كنند، سال‌های حضور او در خانه تئاتر ایران، سال‌های زرین نمایش، و به قول انبوهی خاک صحنه‌خورده، سال‌های دست‌نایافتنی. داوود رشیدی، «آقا حسینی» فیلم «کندو»؛ «رضاشاه» فیلم «کمال‌الملک» و بنیانگذار یکی از اولین گروه‌های جدی تئاتر ایران در سال ۱۳۴۳ با عنوان «گروه تئاتر امروز» پیوسته با حضورش در گستره سینما و تئاتر این هنر دست به دهان در ایران، شوق امید و شور شکست انفعال را به اهالی و دوستداران صحنه در مدام داده است. او به نمایش روح می‌دمد و این را من نمی‌گویم این را انبوهی مخاطب تئاتر، زمانی که چهره آرام و خنده همیشه نیمه‌اش را از پس سال‌ها دوری با صحنه، در همین دهه ٨٠ خورشیدی که گذشت، وقتی که نمایش «منهای دو» را در سالن اصلی تئاترشهر کارگردانی کرد، گفتند. امروز اما باید نوشت که استاد استخوان خردکرده صحنه، به بهانه همه آنچه از صحنه به ما آموخته‌ای، همه آنچه به صحنه برده‌ای و همه آنچه در صحنه زیسته‌ای، سپاسگزاریم. (روزنامه شرق)
@matikandastan