عباس بهارلو

عباس بهارلو

در شمارۀ 502 مجلۀ «فیلم» (20 دی 1394) مقاله‌ای نوشته‌ام دربارۀ «گراند سینما»، که با این سطرها شروع می‌شود:
اگر در دورۀ پانزده سالۀ انقلاب مشروطه تصور و شناختی از پدیدۀ نوظهور سینما وجود نداشت و حتی بر اثر درگیری‌های ویران‌گر در پایتخت و ایالت‌های بزرگ بساط تعدادی از سینماداران برچیده شد، در دورۀ پهلوی اول وضع به شکل دیگری بود. در سال‌های بحرانی حاکمیت دوگانه (1304ـ1300) چند سالن سینما افتتاح شدند که پایدارترین آن‌ها «گراند سینما» بود. تلاش‌های فزاینده برای پایان‌دادن به هرج‌ومرج توسط رضاخان، که در پی برقرارکردن حکومتی اقتدارگرا بود، اگر چه منجر به پدیدارشدن خودکامگی لجام‌گسیختۀ حکومتی خودسر شد، که امنیت و آرامش نسبی را در پایتخت حاکم کرد، سبب شد پاره‌ای از مطبوعات آزاد توقیف و گروهی از مخالفان حبس و شکنجه و کشته شوند؛ بسیاری از نویسندگان از انتشار آثار ادبی خود منع شدند و هر صدای مخالفی در گلو خفه شد. با وجود این، در سال‌های اول این دوره، دولت و جامعه به تعادل رسیدند و فضا برای تحولات مدرن مساعد شد؛ اما دیری نپایید که ملت از دولت رو‌گردان شد، و همه چیز به شکل سابق درآمد. تفاوت حکومت خودسرِ پهلوی اول با حکومت ملوک‌الطوایفی قاجارها در این بود که جامعه را از راه‌آهن سراسری، جاده، دانشگاه، فرهنگستان، بانک‌داری نوین، ادارۀ ثبت احوال، رادیو، تماشاخانه و سینما بهره‌مند کرد.
مردم کوچه‌وبازار که به بساط خیمه‌شب‌بازها و شهرفرنگی‌ها خو کرده بودند و با آن‌ها سرگرم می‌شدند، در اندک مدتی با سالن‌های متعدد سینما و تئاتر مواجه شدند که دسترسی به آن‌ها چندان دشوار نبود. در این راه مردان و زنان بسیاری پا به میدان نهادند که نام‌آورترین‌شان علی وکیلی، اسحاق زنجانی، خان‌بابا معتضدی، آرنولد یاکوبسن، الکساندر لوین، علی‌نقی وزیری، گریشا ساکوارلیدزه، علی ربیع‌زاده، پری آقابابوف و گودیا ساکاری بودند.
از همان روزهايي كه سينماهای کوچک و کم‌دوامی در عمارت (مطبعۀ) فاروس داير بود، فعاليت جدي و جديدي توسط علي وكيلي، كه پيش از اين مدت كوتاهي با آرتاشس بادماگريان هم‌كاري داشت، آغاز شد كه كار سينماداري را به مسير ديگري كشاند.

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan