📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
گفتوگو با «کاوه میرعباسی». کتابهای مارکز آدم را گول میزنند
گفتوگو با «كاوه ميرعباسي»
كتابهاي ماركز آدم را گول ميزنند
علي مطلبزاده: بهتازگي نامههاي عاشقانه تعدادي از شخصيتها و نويسندگان در مجموعه «نامههاي نامداران» با سرپرستي و گردآوري كاوه ميرعباسي منتشر شده است. «رئاليستها در غرقاب عشق» شامل نامههايي از بالزاك، فلوبر، ديكنز، برنارد شاو، هاثورن، تواين و تولستوي با ترجمه اميرحسين ميرزاييان، «بنام عشق» با نامههايي از بناپارت، بتهوون، بايرون و بورخس با ترجمه فرناز تيمورازف و كاوه ميرعباسي و همچنين «نامههاي جويس به نورا» با ترجمه سائنا حبيب سه كتاب از اين مجموعه هستند كه توسط انتشارات كتابسراي نيك منتشر شدهاند. ميرعباسي اين روزها مشغول ترجمه ادامه آثار ماركز است تا اين ترجمهها را هم توسط همين انتشارات منتشر كند. او همچنين نوشتن جلد دوم رمان هفتجلدي و پليسي خودش را هم انجام ميدهد كه جلد اول آن با عنوان «سين مثل سودابه» منتشر شد. گفتوگو با ميرعباسي را در مورد انتشار اين آثار، ترجمه آثار ماركز و جلد دوم رمانش در ادامه بخوانيد.
اين ايده كه نامههاي عاشقانه بزرگان در قالب مجموعه «نامههاي نامداران» گردآوري و منتشر شود از كجا آمد و چه مراحلي طي شد تا به صورت كتاب به چاپ رسيد؟
ايده انتشار اين مجموعه خيلي تصادفي بود. دو سال پيش همين ناشر قصد داشت پروژه ديگري را تهيه كند كه من براي آن پروژه نامههاي زيادي را از اشخاص مختلف گردآوري كردم. نامههاي بورخس به استلا كانتو در كتاب «بنام عشق» در مجموعه «نامههاي نامداران» هم بخشي از همين پروژه بود كه من خودم آنها را ترجمه كردم. آن پروژه عملي نشد و انتشارات كتابسراي نيك پيشنهاد داد تا در پروژه ديگري با عنوان نامههاي مشاهير اين نامهها منتشر شوند و حاصل آن هم مجموعهاي است كه الان منتشر شده است.
در ادامه اين مجموعه چه آثاري منتشر ميشود؟
دو كتاب ديگر از مجموعه نامههاي عاشقانه «رمانتيكهاي عاشق» و «هفدهخوان عشق» هستند كه چند روز آينده منتشر ميشوند. مجوز چاپ اين دو كتاب كمي ديرتر صادر شد و با توجه به تراكمي كه در چاپخانه بود با تاخير يكي، دو هفتهاي نسبت به سه كتاب اول منتشر ميشوند.
اين مجموعه ادامه خواهد داشت؟
براي اين پروژه يكسري منابع تهيه شده بود و ترجيح بر اين شد تا پنج كتاب اول اين مجموعه نامههاي عاشقانه باشند. حالا بايد ديد اين سه كتاب منتشر شده چه بازخوردي خواهند داشت تا در ادامه به سراغ نامههاي ديگر كه غيرعاشقانه محسوب ميشوند برويم. اين نامهها بيشتر جنبه فلسفي و اجتماعي دارند و اصطلاحا ديريابتر هستند و بنابراين ترجيح داديم تا در شروع به سراغ نامههاي عاطفي كه مقبوليت عامتري دارند، برويم.
در همين مجموعه باز هم ترجمهاي از شما خواهد بود؟
در اين مجموعه ديگر ترجمهاي ندارم و چون به عنوان سرپرست آن مشغولم قصد ندارم ترجمه ديگري از نامهها انجام دهم. اما از ترجمههاي در دست چاپ، «صد سال تنهايي» ماركز را دارم كه آن هم به احتمال زياد قبل از عيد منتشر خواهد شد.
«صد سال تنهايي» يكي از همان ترجمههاي ادامهدار آثار ماركز است كه چندي پيش اعلام كرديد قصد داريد آن را انجام دهيد. بعد از اين كتاب به سراغ كداميك از آثار ماركز خواهيد رفت؟
اين ترجمه را هفت هشت ماه پيش تمام كردم و همان موقع هم تحويل ناشر دادم. دو هفته پيش هم «عشق در روزگار وبا» را تحويل همان ناشر دادم. حالا بايد منتظر ماند تا ببينيم كي مجوز انتشار آن صادر ميشود.
از آثار ماركز ترجمههاي زيادي در بازار موجود است، چه ضرورتي در تصميم شما براي ترجمه تمام آثار ماركز وجود داشت؟
دقيقا به دليل زيادي اين ترجمهها كه توسط نشرهاي مختلف منتشر شده و بعضا ترجمههاي معيوبي هم هستند تصميم گرفتم كل مجموعه آثار را ترجمه و توسط يك ناشر منتشر كنم. من خيلي وقت پيش «ليلي بازي» خوليو كارتاثار را هم ترجمه كردم كه متاسفانه نميدانم چرا مجوز انتشار نگرفت، آن هم با اين فرض كه ترجمه ديگري از اين كتاب مجوز گرفت و منتشر هم شد. اين را گفتم كه بگويم ترجمه من به ترجمهاي كه از «ليلي بازي» در بازار هست لطمهاي نميزند. علاوه بر اين موقعي كه من تصميم به ترجمه آثار ماركز گرفتم آنها را از زبان اسپانيايي ترجمه كردم. غير از كيومرث پارسايي كه ادعا كرده كتاب ماركز را از اسپانيايي ترجمه كرده، مابقي ترجمههاي موجود از زبانهاي واسطه است. نميخواهم در مورد كيفيت اين ترجمهها صحبت كنم، اما ترجمه پارسايي هم بيشتر شبيه ترجمههاي ذبيحالله منصوري است و حذفياتي دارد كه ناشي از مميزي نيست. در هر صورت به نظرم ترجمه از زبان اصلي يك چيز ديگري است، آن هم در مورد نويسندهاي مثل ماركز كه مخاطب زيادي هم دارد. در مورد كارهاي كممخاطب حتي اگر ترجمه ضعيفي هم ارايه شود شايد لطمهاي به اصل كتاب نزند اما بهنظرم در مورد كارهاي نويسندگان پرمخاطب بجاست كه از زبان اصلي اين ترجمه را انجام بدهيم. در طول اين سال