📢 ۱۰ رمان خارجی که پیش از مرگ باید خواند/ بخش نخست. مرشد و مارگریتا/ میخائیل بولگاکف/ نشر نو

📢 ۱۰ رمان خارجی که پیش از مرگ باید خواند/ بخش نخست
@matikandastan

۱- مرشد و مارگریتا/ میخائیل بولگاکف/ نشر نو
📖کتاب با صفحه مکالمه دو شاعر روس در پارکی در مسکو شروع می‌شود که دارند به عادت کمونیست‌های آن زمان به باور‌های خداپرستانه ایراد می‌گیرند.
شیطان که دست بر قضا در آن روز در مسکوست به میان حرف‌های آن‌ها می‌رود و می‌گوید بالاتر از همه دلیل‌های اثبات وجود خدا که آن دو ردشان می‌کنند، یک دلیل ساده تر وجود دارد و آن این که «خدا هست».دوشاعر روس به شیطان می‌خندند و ماجراها شروع می‌شود.
شاعران روس کشته می‌شوند، پلیس و کا گ ب سرگردان می‌شود. مارگریتا حاضر به فداکاری می‌شود،تئاتر مسکو حادثه آفرین می‌شود،عده زیادی دیوانه می‌شوند...
درس اصلی این کتاب در واقع همین است که «به شیطان نباید خندید.»
داستان با سه خط داستانی پیش می‌رود و در انتها هر سه خط به طرز حیرت انگیزی به هم می‌رسند.
داستان در دل ماجرای خودش، خیلی آرام و زیر پوستی فضای پلیسی حکومت استالین فوق العاده از داستان تصلیب مسیح پیامبر (ع) –که البته با روایت کتاب مقدس تفاوت دارد و به روایت اسلامی ‌ماجرا شبیه است– را هم می‌توانید بخوانید.پونتوس پیلاطس این کتاب،همواره منتظر است تا مسیح او را ببخشد.

٢- وداع با اسلحه/ ارنست همینگوی/ انتشارات نیلوفر
📖باید این کتاب را بخوانید تا بفهمید چرا همینگوی داستان نویس بزرگی است.هنر او در این کتاب،در این نکته است که همینگوی چیزی رمانتیک را به شکلی غیررمانتیک روایت می‌کند.
ماجرای این کتاب که دراصل ماجرایی است که بر خود نویسنده رفته،داستان یک راننده آمبولانس جوان به اسم هنری است که جنگ جهانی اول را در شمال ایتالیا تماشا می‌کند.در آغاز کتاب او به عشق اعتقادی ندارد و جنگ برایش چیزی سرگرم کننده و بی خطر به حساب می‌آید که معلوم نیست روزنامه‌ها چرا آن قدر بزرگش می‌کنند اما درست در پایان یک سال(سال ۱٩۱٧،زمان وقوع داستان) هنری کاملا عوض شده است.پرستاری که موقع بستری شدن او در بیمارستان دلش را برده بود،کشته شده است و حالا هنری به جهان طور دیگری نگاه می‌کند. اما این اتفاقات پی در پی چنان نرم و روان و عادی روایت شده اند که این کار فقط از همینگوی برمی‌آید،توصیف‌های ساده،جملات کوتاه،بدون هیچ تجزیه و تحلیل خاصی.
دقیقا همان صفت«نرم» برای نوع روایت کتاب مناسب است که در ترجمه دریابندری هم به طرز حیرت انگیزی فوق العاده از آب درآمده (این اولین ترجمه دریابندری بوده). باید خودتان کتاب را بخوانید تا بفهمید چه می‌گویم.

٣- خداحافظی طولانی/ ریموند چندلر/ انتشارات روزنه کار
📖چندلر این خاصیت را داردکه هیچ وقت شمارا ناامید نمی‌کند،یعنی تمام انتظاراتی را که می‌شود ازیک رمان پلیسی خوب داشت،او یکجا به شما می‌دهد، معما،جنایت،سرنخ‌هایی برای حدس زدن،کاراگاه،نکات ریزی که بعدا موقع بازگشایی معما یادت بیاید که آن‌ها را جا انداخته ای و بالاخره مسابقه بین نویسنده وخواننده.چندلر و کارآگاهش فیلیپ مارلو همه این‌ها را دارند.این کارآگاه بارانی پوش،حاضر جواب، شوخ و البته تنها،انگ کارآگاهی است.درواقع تصورکردن داستان با هر کارآگاه دیگری(مثلا مایک‌هامر با آن اخلاق کینه ای و انتقام گیرش یا هرکول پو آروی مبادی آداب) بسیاردشوار است.فقط مارلوست که حاضر می‌شود به کسانی که قبلا به او ضربه زده اند هم کمک بکند. هرچند این تلخی در آخر کتاب به جا می‌ماند که امید و تلاش مارلو برای این که دنیا جای بهتری شود،دربرابر عمق تباهی انسان‌ها حاصل چندانی نداشته و مارلو دوباره همان مرد تنهایی است که باید خیابان‌های نیویورک را به تنهایی و باتاسف طی بکند.

۴- گتسبی بزرگ/ اسکات فیتس جرالد/ انتشارات نیلوفر
📖این رمان برخلاف باقی کتاب‌های این فهرست که از همان اول کار میخکوبتان می‌کند،یک مشکل کوچک دارد،آن هم این که«گتسبی بزرگ»را شما اگر به عنوان یک داستان معمولی مثل هزاران داستان دیگر بخوانید اذیتتان نمی‌کند ولی وقتی آن را به چشم یک شاهکار دست می‌گیرید و مدام توقع یک چیز فوق العاده را دارید،متاسفانه رمان همین طور هی ناامیدتان می‌کند وناامیدتان می‌کند تاوقتی که به فصل آخر برسید و آن جاست که یک باره مات و مبهوت شکوه این داستان خواهیدشد.برای این که نمک آن غافلگیری ازبین نرود،انتهای داستان را تعریف نمی‌کنیم و همین قدر می‌گوییم که جی گتسبی با اسم واقعی جیمز گست،پسر جوان جاه‌طلب،بی دانش،رمانتیک و ماجراجویی است که بعداز شرکت در جنگ جهانی اول توانسته با درجه افسری برای خودش میان اشراف نیویورک جایی دست و پا بکند اما هنوز هم ازدرون غمگین است و نمادی به حساب می‌آید ازنسل جوان‌هایی که ازطرف بقیه درک نمی‌شوند و به قول نویسنده کتاب متعلق به«نسل از دست رفته»(یک چیزی معادل همان«نسل سوخته خودمان») است.کافی است دل به دل کتاب بدهید و با آن جلو بروید و خودتان را توی شخصیت گتسبی ببینید و الی آخر.

ادامه دارد...

@matikandastan