📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢شلاق جلال بر تنبلی خواننده. جلال آلحمد: خواهش میکنم
📢شلاق جلال بر تنبلی خواننده
@matikandastan
شمیم بهار: گذشته از همهیِ اینها، من برمیگردم به مُحیطِ کوچکِ داستانها و مُحیطِ کوچکتر و یکجانبهیِ یک کارِ هُنری، منهایِ همهیِ چیزهایی که اینجا مطرح شد...
جلال آلحمد: خواهش میکنم.
بهار: چیزی که به چشم میآد، اینه که تقریباً تویِ تمامِ داستانهایِ کوتاه شما، ریشهیِ قضیه، همیشه بیگانگییه. میتونم توضیح بدم. مثلاً تویِ «دید و بازدید عید»، ناقل کاملاً بیگانه است با اتّفاقهایی که دوروبرش میافته؛ چه در منزلِ استاد و چه منزلِ خانم بزرگ. یا مثلاً تویِ از رنجی که میبریم، اوّلین داستان [درّهیِ خزانزده] مهندس باز با وقایعی که داره اتّفاق میافته بیگانه است. یا حتّا تویِ داستانی مثل زیارت که کسی به زیارت میره. آدم متوقّع نیست اینجا بیگانگی ببینه. همچنان که هست. جُملهای حتّا هست که من یادداشت کردهام: هر کس حالی دارد و جز من هیچ کس در اینجا تماشاچی نیست. این بیگانگی همهجا هست؛ حتّا تویِ مُدیر مدرسه، یعنی بهخصوص تویِ مُدیرِ مدرسه... نظرِ خودِ شما راجع به این بیگانگی چیه؟
آلاحمد: سرکار حضرت، یکمقدار دارید بیش از حدّ این مملکت باهوشی به خرج میدید. این مسأله...
بهار: میخواهید من حرفمو پس بگیرم؟
آلاحمد: نه، نه، نه. مینویسیم. میگیم برایِ اینکه شلّاقی بزنیم به تنبلیِ خواننده. مسأله از این قراره. این مطلب تمام روشنفکر جماعته در قرن بیستم. در سراسرِ دنیا. که بیگانه است...
*از گفتوگویِ شمیم بهار [و آیدین آغداشلو و ناصر وثوقی] با جلال آلاحمد
(اندیشه و هنر، ۱٣۴٣)
@matikandastan