Telegram. me/anjomane_dastani_rahtaab.. من و سارچایه ماجراهای زیادی داریم

Telegram.me/anjomane_dastani_rahtaab

من و سارچایه ماجراهای زیادی داریم.می توانیم به گذشته بازگردیم و روزهایی را که با هم بوده ایم،به شماریم:غم ها وشادی ها رابا آن جمع بزنیم؛بدین ترتیب عشق را شبانه روز تجربه کنیم.او مرا دوست دارد،من نیزدوستش دارم،اما من در کنار او بیش ازپیش احساس راحتی می کنم.وقتی او خوش قیافه بود،همه تحسینش می کردند ومن می ترسیدم وسوسه غرور ما را از هم جدا کند،هرچند که او هرگز دلیلی برای حسادت به من نمی داد.اماحال،باید از درون وی را بشناسم،که می شناسم،برای شناختن قدر وی.به یاد ندارم که چگونه بود،چهره ی شکسته و در هم ریخته اش را دوست دارم،چشم بند بر چشمان مرده اش را،زخم هایش را.او دوست ندارد که من پابرهنه درخیابان راه بروم،چون دیگر برده نیستم.چون خطرناک است،مگر در دست افشانی وپایکوبی های مرسوم در بامبوس های میدان کنگو،که خیلی عادی ومعمولی است.برای او هیچ یک از این مراسم را تعریف نمی کنم،وی نیز نمی پرسد.همین دیروز درمیدان باضرباهنگ طبل های جادویی سن دد دست افشانی وپایکوبی می کردم که او آمد وگفت سوار شو ساریته،تا به تاخت سوی دیار مردگان شویم،جزیره زیر دریا،واین چنین شد.

جزیره زیر دریا/ایزابل آلنده/زهرا رهبانی