📢این رمان سبب بازگشت کارگردان نامدار به ایران شد

📢این رمان سبب بازگشت کارگردان نامدار به ایران شد
@matikandastan

زمستان ۶٢ داستان خواندني و به غايت جذاب مقطعي از زندگي دو نفر كه از قضاي روزگار در سفري به اهواز همراه هم ميشوند و زير موشك و بمب و آژير ضد هوايي و در ميانه آشوب و هرج و مرج اهواز جنگ زده ي زمستان ۱۳۶۲، مدتي را در اين شهر مي گذرانند: يكي منصور فرجام ، جوان متخصص كامپيوتر و درس خوانده فرنگ كه مادري پير دارد در اهواز و بعد از ماجراي تلخ مرگ ناگهاني نامزد امريكاييش، ناز و نعمت امريكاي آرام را به سوداي وطن رها كرده و در اوج جنگ ويرانگر تحميلي بنا به دعوت شركت نفت جمهوري اسلامي و براي تاسيس مركز آموزش تكنولوژي كامپيوتر به اهواز مي آيد و ديگري هم همين جلال آريان، استاد بازنشسته دانشكده صنعت نفت كه او هم در اين سفر پيشنهادي مبني بر ارائه يك دوره كلاس گزارش نويسي دريافت مي كند و در مقطع زماني كه داستان در آن جاريست، ساكن اهواز ميشود.
بهمن فرمان آرا کارگردان ایرانی درباره این کتاب گفته: «باید اقرار کنم که آشنایی من با نوشته‎های آقای فصیح با زمستان ۶٢ شروع شده است و بعد بقیه را خواندم. ولی اولین داستانی که من از ایشان خواندم زمستان ۶٢ بسیار بسیار تجربه تکان‌دهنده‎ای بود. می‎خواستم آن را فیلم کنم. برای من ممکن بود که در فضایی مشابه فضای ایران، آن را در خارج ایران هم بسازم، ولی همیشه تصمیم من این بوده که راجع به ایران در خارج از ایران فیلم نسازم. یکی از علایق و دلایلی که من برگشتم که در ایران بمانم و فیلم بسازم در واقع عشق ساختن زمستان ۶٢ بود. خوب، زمستان ۶٢ و داستان جاوید و باده کهن سه تا کتابی بودند که من برای آنها سناریو نوشتم و رفتم مجوز فیلمسازی بگیرم، هر سه تا فیلم تقریباً بدون هیچ صحبت، مذاکره و حتی اصلاحیه‎ای رد شدند. حتی داستان جاوید هم رد شد و هر چه هم که تلاش کردیم به نتیجه‎ای نرسید. ولی چیزی که در این میان ارزشمند بود این بود که من بقیه کتابهای اسماعیل فصیح را خواندم و بعد یک ارتباط دوستانه و صمیمانه با آقای فصیح برقرار شد. ولی متأسفانه در مورد ساختن فیلم، باید بگویم من خیلی دلم می‎خواهد داستان جاوید را بسازم ، بیشتر از آن واقعاً زمستان ۶٢ و باده کهن را. این علاقه کماکان ادامه دارد.» (منبع: کانال مجله زنان و زندگی)
@matikandastan