📢خانلری: زبان فارسی وطن من است!. عظیمی: خانلری یکی از خادمان نستوه زبان فارسی بود

📢خانلری: زبان فارسی وطن من است!
@matikandastan

میلاد عظیمی: خانلری یکی از خادمان نستوه زبان فارسی بود. به زبان فارسی خدمات ماندگار کرد. شاعر قابلی بود و نثر فارسی را بغایت شیوا و درست می‌نوشت و آثارش از سرمایه‌های زبان فارسی است. یک شاخۀ مهم تجدّد ادبی ایران معاصر را رهبری می‌کرد. جریان‌ساز بود. چند متن کهن زبان فارسی را تصحیح کرد. برای زبان فارسی دستور نوشت و دستورش یک نقطۀ عطف بود. زبانشناس بود. آواشناس بود. در عروض فارسی تحقیقات مهم و پایه‌ای دارد. کتاب تاریخ زبان فارسی‌اش مأخذ محقّقان است. در بنیاد فرهنگ تعداد زیادی متن کهن چاپ کرد و پژوهش‌های اساسی را پی‌ریزی کرد. همان یک جلد از فرهنگ تاریخی زبان فارسی که زیر نظر او منتشر شد، یک کار مبنایی است. با پی‌افکندن سپاه دانش کوشید تعلیمات عمومی را گسترش دهد. سواد را مقدمۀ ترقّی و آزادی ایران می‌دانست. می‌گفت باید مردم ایران باسواد شوند تا دست‌کم بتوانند «رأی خود را "به زبان فارسی" بنویسند». به همین دلیل نگران تدریس زبان فارسی در مدارس بود. همچنین به ترویج زبان فارسی در قلمرو تاریخی آن عنایت داشت. به تمام مسائل عمدۀ زبان فارسی توجه داشت و با بینشی روشن و منطقی عالمانه و استوار دربارۀ ترجمه، لغت‌سازی، فرهنگستان، زبان رسمی، گویش‌ها، آفات شیوه‌های نویسندگی معاصر و.. مقالات متعدّد نوشت. او حامی شاعران و نویسندگان و محقّقان جوان بود و در مجلۀ ممتاز و پیشرو و معتبر سخن آثارشان را منتشر می‌کرد.
خانلری نسبت به زبان فارسی "غیرت" داشت. استاد شفیعی نوشته که خطّ قرمز خانلری برای چاپ شعر و قصه در مجلۀ سخن درستی زبان فارسی بود و به سبب کاربستِ این معیار بسیار کسان با او دشمن شدند. بخشی از دشمنان ثابت‌قدم خانلری هواخواهان نیما هستند و بخشی از مخالفت خانلری با نیما به زبان کژ و کوژ برخی از شعرهای نیما برمی‌گشت.

زبان فارسی برای خانلری با ایران و سرنوشت آن پیوند داشت. کارِ بازی نبود. در نگاه او حیات و ممات ایران به زندگی و بالندگی زبان فارسی بستگی داشت. نام خانلری و زبان فارسی به هم پیوند خورده است... عبارات زیر را بخوانید. به نظر من که خط‌ به‌ خط نوشته‌های او را خوانده‌ام و آن را چراغ روشن شب‌های روزگارم کرده‌ام، این چند سطر از زیباترین نوشته‌های سخن‌سالار است:

«من فارسی را عزیز می دارم و به خود می‌بالم که این زبان من و کسان من است؛ زبانی که شیرینی آن را دشمن و دوست و خویش و بیگانه چشیده‌اند؛ زبانی که سعدی بدان غزل سروده است و در دورترین نقطۀ آسیا، قرن‌ها پیش از این، مطربان چینی غزلش را به گوش جهانگردان اندلس خوانده‌اند.
نزد من وطن آن نیست که شما می‌پندارید. این چهار خط فرضی که دور ایران کشیده‌اند وطن مرا محدود نمی کند. هرجا که فرهنگ ایرانی هست وطن من است زیرا در آنجاست که روح من و ذوق من آشنا می‌یابد و به گمان من وطن آنجاست که آشنایی‌هایی هست. نمی گویم که فرهنگ همان زبان است اما زبان هم یکی از اجزاء فرهنگ است و جزء بزرگی است!
پس آنان که به زبان فارسی تاخته‌اند به وطن من می‌تازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصه که می‌بینم دست غرض دشمنان در این کار است. یکی از جهانگردان اروپایی پنجاه شصت سال پیش از این نوشته بود که ایران چیزی ندارد جز زبانی که در سراسر آسیای میانه و غربی رایج است و به همین سبب اقوام آسیایی چشم مهر و دلبستگی به این سرزمین دارند. آری زبان فارسی نیروی بزرگ ملّی بود و دشمن آن را به زیان خود دید و با آن درآويخت»...

خیز تا بر کلک آن استاد جان افشان کنیم...
(منبع: کانال نور سیاه)

@n00re30yah
@matikandastan