ول باید داستان باشد بعد می‌رویم سراغ سطوح و مسائل دیگر مانند داستان اقلیمی یا شهری یا همین عناوینی که مد شده و خیلی هم دقیق نیست م

ول باید داستان باشد بعد می‌رویم سراغ سطوح و مسائل دیگر مانند داستان اقلیمی یا شهری یا همین عناوینی که مد شده و خیلی هم دقیق نیست مثل داستان آپارتمانی یا آشپزخانه ای، که من واقعا نمیفهمم فحش است یا ستایش! بگذریم! مکان جزئی از تمامیت داستان است. دو وجه عمده دارد، هم مکان است یعنی محل رویدادهاست و هم اینکه در خدمت یکپارچگی و کلیت داستان است. یک جنوب داستانی شده نزد هر نویسنده جنوبی اتمسفری ویژه است. جنوب چوبک همان جنوب احمدمحمود نیست . در عین حال به مثابه عنصری جغرافیایی هرگز به کار کسی مثل چهلتن نمی‌آید. همینجا گریز بزنم به پرسش آخرتان ــ ادبیات اقلیمی به گمانم نسبت‌هایی با یک جور رئالیسم سوسیالیستی پیدا می‌کند. یک مکان از پیش ساخته و پرداخته است که خواننده قرار است آن را کشف کند بهترین شکلش را در کارهای اولیه دولت آبادی و به ویژه سلوچ می‌بینیم و از نسل بعد لالی بهرام حیدری یک ادبیات اقلیمی ناب است. حالا شما همین اقلیم جنوب و حوالی مسجد سلیمان را مثلا مقایسه کنید با « ده سوخته» پورمقدم که گاهی از این اقلیم نوشته و عالی هم نوشته است ــ می‌خواهم بگویم ادبیات اقلیمی و جغرافیای محض کافی نیست. هر داستان یک تکه کار هنرمندانه‌ی ناب است که عناصرش در خودش و برای خودش خلق شده‌اند من اگر از آبادان می‌نویسم این آبادان صرفاً آبادان روی نقشه‌ی ایران نیست بلکه آبادان داستان من است.

-آیا می‌شود داستان‌های کورش اسدی را در قیاس با ویژگی‌های سبکی مکتب داستان نویسی جنوب و اصفهان سنجید؟ فرض کنید تسامحا بگویم داستان‌های شما تلفیقی از این دو است، البته تلفیقی به شیوه‌ی خودتان.

*ببینید یک زمانی بود چند تا آدم به هر بهانه یک جا جمع می‌شدند یک سال پنج سال در یک دوره‌ی ثبات اجتماعی ده سال با هم در کنار هم می‌نوشتند و خود به خود به نوعی اشتراک‌های سبکی می‌رسیدند که از توش همین مکتب اصفهان یا مکتب جنوب در می‌آمد. ما سال هاست که از آن نوع ثبات و جمع دور شده ایم. حلقه‌هایی اوایل دهه‌ی شصت ایجاد شد ولی نپایید. مثلا بچه‌های پنجشنبه یا جلسات سه شنبه ها. ما الان سال هاست داریم هر کدام مان در یک جور پیله می‌نویسیم و همین که پیله‌ای باقی مانده انگار خودش غنیمتی است. می‌خواهم بگویم آن جریان‌ها و عواملی که سببب پیدایش آن جریان‌ها می‌شد دیگر وجود ندارد و نویسنده هر چه بیشتر دارد در تشخص و تنهایی خودش پیش می‌رود یا به عبارتی که فروغ فرمود: فرومی رود. در این وضعیت شاید حالتی که باید برای داستان‌ها قائل شویم یک جور ترکیب است. ترکیب تکنیک‌ها و روش‌های متنوع به علاوه‌ی نبوغ و خلاقیت ویژه‌ی هر نویسنده.

-شما در چه فاصله‌ای از سوژه هایتان می‌ایستید؟ آیا از نزدیک شدن به آنها اجتناب می‌کنید؟ این سوژه‌ها اعم از شخصیت‌های داستانی، نگاه اجتماعی و سیاسی و ... می‌توانند باشند.

*بهترین شکل کار روی یک شخصیت یا جغرافیا این است که در آخر کار، خواننده بتواند از درون با آن ارتباط برقرار کند. به سوژه‌ها و شخصیت‌ها باید بی رحمانه نزدیک شد آن را درونی کرد و بعد دوباره از آن فاصله گرفت و همه چیز را به عهده تخیل خواننده گذاشت.

-درباره‌ی آخرین وضعیت "پایان محل رویت است" برایمان بگویید .چرا که ما هنوز از کورش اسدی رمان نخوانده ایم، و مایلم بدانم جهانی که کورش اسدی در رمانش برمی سازد با جهان داستان‌های کوتاهش چه تفاوت‌هایی دارد.اصلا قدری درباره‌ی خود این رمان بگویید.

انتشار این رمان دارد یواش یواش حکم معجزه پیدا می‌کند. بهتر است فعلا همه چیز را محول کنیم به زمان انتشار آن. امیدوارم بالاخره روزی منتشر شود. ولی نوشتن در قالب رمان و اینکه در یک دوره‌ی زمانی طولانی هر روز بلند شوی و با یک دنیای مشخص و آدم‌های مشخص سرکنی برای خودش تجربه حیرت انگیزی است. تازه این را هم پذیرفته‌ای که حاصل کار خودت را به احتمال زیاد قرار نیست ببینی . یعنی لعنت نویسنده ایرانی همین است که آثارش کمتر در زمانه خودش خوانده و دیده می‌شود.

-از کارهای جدیدتان برایمان بگویید.این روزها مشغول چه کارهایی هستید؟

*راستش دست و دل آدم گاهی به هیچ کاری نمی‌رود. دنیای جنون آمیزی شده. مدام در معرض اخبار دیوانه وار هستیم و از ظرفیتهای انسان در نابود کردن خودش و همنوع خودش و این سیاره به مرور حتی دیگر حیرت هم نمی‌کنیم. واقعیت خیلی وقتها دارد از داستان پیشی می‌گیرد.

-و آخرین سوال که شاید مهمترین و کلیشه‌ای ترین سوال ممکن باشد.اینکه وضعیت داستان نویسی امروز را چطور می‌بینید و به نظرتان چه افق‌هایی را می‌توان برایش متصور شد؟

*داستان ایران در یک دوره‌ی آشفته به سر می‌برد. هنوز خودش را پیدا نکرده است. من فکر می‌کنم یک مشکل عمده غیبت نقد و منتقد درست در جامعه‌ی ادبی است. باید آنها که اهلش هستند، این بیست سی سال داستان نویسی را بدون تعارف و دور از روش‌های مافیایی مرسوم تحلیل کنند و انحراف‌ها و تجربه‌های قابل اعتنا را مشخص کنند.