معرفی کتاب/ matikandastan تاریک ماه. نویسنده: هوشنگ گلشیری

معرفی کتاب/ matikandastan@
نیمۀ تاریک ماه
نویسنده: هوشنگ گلشیری

هوشنگ گلشیری در مقدمه ای که خود نوشته است، به سال 70، گفته است که قصد دارد مجموعۀ آثارش را با عنوان نیمۀ تاریک ماه درآورد، و جلد اولش هم داستانهای کوتاه خواهد بود – هرچند که باز مجموعه نبود و حالا هم نیست. تکلیف جلدهای بعدی هم که قرار است مجموعۀ کارهای بلند باشد، هنوز معلوم نیست.
مقدمه را به همان شکل اولیه باقی گذاشته ام، اما متن –چنان که تا حدی مشخص است- همان نیست که او بر آن مقدمه نوشته بود. داستانهای آخری و چند داستانی که خود به دلایلی در مجموعه نگنجانده بود اضافه شده اند؛ سه تا هم ناچار از مجموعه خارج شده اند. به هر حال، آنچه می خوانید، به عنوان «مجموعه» بسیار نزدیکتر است تا آن شکل اولیه که داشت. (در شکل اولیه 28 داستان مجموعاً آمده بود، در این مجلد 36 داستان آمده است.)
ترتیب داستانها هم تغییراتی کرده است: سعی کرده ام داستانها به ترتیب تاریخ نگارش مرتب شوند. در مورد داستانهای آغازین، که اغلب تاریخ نگارش نداشته اند و جستجوهای من نیز به جایی نرسید، ترتیب انتشار ملاک بوده است. در مواردی هم که هیچ یک از این دو روشن نبوده است، به ترتیبی که در مجموعه های چاپ شده آمده بودند در اینجا نیز آمده اند. matikandastan@
سعی کرده ام که این مجموعه هر چه کم غلط تر باشد. خوب، داستانهای این بیست سال را که به صورت دستنوشته یا فایلهای کامپیوتری در دسترسم بود، با اطمینان بیشتری غلط گیری کرده ام. این داستانها –مثلاً داستانهایی که در مجموعۀ پنج گنج یا دست تاریک، دست روشن چاپ شده اند- تماماً با متن اصلی ارائه شده به چاپخانه تطبیق داده شده اند. اما دستنوشته ای از اغلب داستانهای قدیمی تر در دسترسم نبود و به ناچار به همان شکل چاپ شده در مجموعه ها اکتفا کردم. در مواردی معدود، مثل «معصوم سوم»، تصادفاً دستنوشته ای وجود داشت. هرچند اگر تردید می کردم که تفاوتها حاصل تجدید نظر خود او در مرحلۀ غلط گیری بوده، می گذاشتم به همان شکل چاپ شده در مجموعۀ اولیه بماند. در مورد شازده احتجاب هم همین طور عمل کرده بودم. چاپ دهم را بر اساس دستنوشته تصحیح و غلطهای چاپی را که در نُه چاپ تکرار شده بود اصلاح کردم. در مورد داستانی مثل «بختک» به ناچار به نوار صدایش که داستان را در همان سال 54 از روی متن دستنوشته خوانده است گوش دادم و متن را اصلاح کردم. matikandastan@
در مجموع، غلطهای چاپیِ آشکار اصلاح شده اند؛ در مواردی غلطهای چاپیِ ظاهرالصلاحی در چاپهای متعدد تکرار شده بودند که اگر خودش بود –چنان که همیشه وقت غلط گیریِ کارهایش می کردم- کنارشان علامتی می زدم و از خودش می پرسیدم. حالا که نه خودش هست و نه دستنوشته ها را دارم، نمی شود. دست و دلم می لرزد حتی نقطه ای را جا به جا کنم.
و بالاخره اینکه، چنان که در مقدمه گفته است، قصد داشت گزیده ای هم از این داستانهای کوتاه منتشر کند، به انتخاب خودش. که نشد. همان طور که نشد شاهد چاپ همان مجموعه باشد که در نظر داشت. اما می دانم –و کم و بیش به یقین- که اگر گزیده هم می داد، قطعاً با همین داستان «زندانی باغان» آن را به پایان می برد که به دلیل تاریخ نگارشش پایان بخش این مجموعه شده است.

فرزانه طاهری
فروردین 1380

انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan