رک انسانهای دیگری پذیرفته است که شاید تمام عمرشا ن را در آنها صرف کرده‌اند، و نیز برای درمان درد افسردگی اش (با توجه به نام کتابش)

رک انسانهای دیگری پذیرفته است که شاید تمام عمرشا ن را در آنها صرف کرده اند، و نیز برای درمان درد افسردگی اش( با توجه به نام کتابش). از طرف دیگر کارگردان جوان هم شیفته ی او شده است و چند باری تلاش می کند که با افراد درون کمپ یکی شود. اما نتیجه ی نهایی زمانی رقم می خورد که سیاستمدار با فهمیدن اینکه امکان لو رفتن هویت قبلی اش وجود دارد، آخرین مرز را هم پشت سر گذاشته است و در سوی مقابل کارگردان جوان در حالتی تردیدآمیز و درست مانند فرد نظامی ابتدای فیلم، روی خط مرزی متوقف می ماند.
@roman_khonha
. سیاستمدار آزادگی را به نهایت خود می رساند. در این مرحله دیگر زندگی و یا خوشی و مرگ مسئله نیستند، بلکه مسئله ی اصلی درک و پیوستگی نهایی با مقام والای انسانی است. انسانی که مفلوک، جدا افتاده، مرز بندی شده، در وضعیت بی تکلیفی و سر مرگ است. این پیوستگی با زیرپا گذاشتن قراردادهایی حاصل شده است که موجبات وضع موجود را فراهم آورده اند. پیوستگی ای که انسان(ها) را از تعلیق به در می آورد و آنها را به سمت نوع دوستی، فعالیت، شادابی، سرزندگی و تفاهم سوق می دهد. دست آخر می توان گفت که در این فیلم جنبه مثبت نگرانه ی تفکر کارگردان به جنبه منفی نگرانه ی آن چربش دارد. چناچه همین یک فرد رهایی یافته(سیاستمدار) خود کورسویی از امید را ایجاد می کند به این آرزو که دیگرانی هم باشند تا راه او را ادامه دهند.

https://telegram.me/roman_khonha