📢راویان خونسرد و این همه مرگ. «باران سیاه»

📢راویان خونسرد و این همه مرگ
@matikandastan
درباره "باران سیاه"

مهدی یزدانی خُرم: این رمان را برای اولین بار شبی خواندم که باید آماده ی چاپ می شد و بهرنگ از من خواست نگاه نهایی بهش بیاندازم...من احساساتی نیستم اما این رمان در برخی تکه هایش به سختی گریاندم...کاری که چند ماه پیش حین ویرایش «جنگ چهره ی زنانه ندارد» الکسیوویچ هم برای ام رقم خورد...«باران سیاه» رمانی ست درباره ی لحظه ی بمباران اتمی و چند روز بعدش تا لحظه ی اعلام پایان جنگ از سوی ژاپن...شرح خونسرد و تکان دهنده ی ماسوجی ایبوسه از حجم انفاق های عجیب...قهرمان رمان کارمندی ست که در ایستگاه موج گرما را حس می کند و بعد...ویرانی مطلق...رمان از زمانی شروع می شود که یکی از نزدیکان مرد و زنش که دختری ست جوان انگار نشانه هایی از تشعشع را نشان می دهد...ساختار رمان به شکل دفتر خاطرات است...در ادبیات ژاپن ژانری وجود دارد که به آن ژانر بمباران اتمی می گویند و این رمان تلخ یکی از سرآمدان اش است...«باران سیاه» شاهکاری ست در روایت و از همه مهم تر خونسردی زبان راویان مقابل این همه مرگ...وقتی در آن نیمه شب رمان را تمام کردم احساس می کردم خون ام چرب و غلیظ شده...تلخی این رمان کم نظیر است...
@matikandastan